مثبت گرا
مثبت گرا

مثبت گرا

مفروضة خانواده درمانی بوئن از نظر بوئن

 مفروضة خانواده درمانی بوئن از نظر بوئن
درمان و نظریه جزیی از بافت یکسانی هستند که نمی توان بدون ضرر و زیان آنها را از یکدیگر منفک کرد. بوئن ترجیح می داد خودش را یک نظریه پرداز بداند. او خودش را به عنوان فردی می دید که در مفهوم سازی «خانواده به عنوان یک سیستم طبیعی که نه تنها می تواند برحسب فرایندهای جاری اما قابل پیش بینی بین اعضاء کاملاً درک شود، روی حرفش یکه و تنها ایستاد». بوئن دانشمندی بود که حقایق  جهانشمول را جستجو می کرد. «نظریه بوئن دائماً می کوشد تا آنچه را که سایر نظریه ها دوگانه می انگارند، پیوسته ببیند». برای مثال، طبیعت/ تربیت، زن/مرد، و بیماری جسمی/ بیماری روحی. زندگی بوئن خصوصاً مشکلاتش با خانواده اصلی خود تأثیر بزرگی بر آنچه مطرح کرد، گذاشت. اساساً، بوئن اظهار می کرد که تا زمانی که افراد الگوهایی را که از نسلهای گذشته منتقل شده اند، بررسی و اصلاح نکنند، احتمال دارد که این رفتارها را در خانواده خودشان تکرار کنند. چنانچه رفتارهای بین اشخاصی، بالاخص بین نسل ها، به ویژه یا به لحاظ عاطفی فزون آمیخته (برای نمونه، همجوشی) یا به لحاظ عاطفی بریده باشند (برای مثال، از نظر الگوی اجتناب از دیگران به لحاظ عاطفی یا روانشناختی متمایز از هم هستند)، احتمال بروز این گونه الگوی تکرار شونده بالاخص وجود دارد. بوئن به سیستم عاطفی خانواده علاقه مند شد (گلادینک، 2000).
       راهبردهای مقابله ای و الگوهای مقابله با استرس از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند؛ پدیده ای که به فرایند انتقال چند نسلی معروف است. خانواده هایی که دچار مشکلی هستند گرفتار نیروهای چندین نسلی هستند که این نشانه مرضی را شکل می دهند و آن را حمل می کنند (بوئن، 1976). در چنین واحدهایی سیستم عاطفی خانوادۀ هسته ای تطور و تکامل پیدا می کنند. زن و شوهرهایی که به یک اندازه از سطوح بالای تمایز یافتگی برخوردارند قادرند فردیت (استقلال) روشنی را به وجود آورند و حفظ کنند «و در همان زمان صمیمیت عاطفی قوی، پخته و غیرتهدید آمیزی را داشته باشند». از سوی. دیگر، زن و شوهرهایی که به یک اندازه از سطوح پایین تمایز یافتگی برخوردارند در برقراری صمیمیت با مشکل مواجه اند چون فقط خودهای کاذب یعنی خودهای «وانمودی» را پرورش داده اند. خودهای کاذب حسب موقعیتها در نوسان هستند و معمولاً به آمیختگی (همجوشی) این خودها با «خود مشترک توأم با از بین رفتن مرزهای خود» بین آنها و از دست دادن فردیت نسبت به «خودمشترک» می انجامد .
     زن و شوهرها تمایل دارند فرزندان را در همان سطح تمایز یافته خود تربیت کنند، فرایندی که بوئن آن را فرافکنی خانوادگی وصف می کند.
     زن و شوهرهایی که از خود متمایزیافتگی اندکی برخوردارند، برای خلاص کردن خود از اضطراب از یکدیگر فاصله عاطفی می گیرند. الف) تعارض زناشویی، ب) بیماری جسمی یا عاطفی در یکی از همسران، ج) فرافکنی مشکل به بچه ها، و د) ترکیبی از اینها.
      خانواده درمانگر دارای دید  بوئن وقتی با زن و شوهر کار می کند بدنبال مثلث ها است. مثلث ها می توانند بین افراد و اشیاء باشند. آنها در برگیرندۀ حالت آرامش بین دو فرد آسوده خاطر و یک فرد غریبه هستند. مثلث «سنگ بنای اصلی هر سیستم عاطفی و کوچکترین سیستم رابطه ای با ثبات است. بعضی مثلث ها سالم­اند، و برخی ناسالم. در مورد دومی، مثلث ها شیوه مکرر برخورد با اضطراب است که بدان طریق تنش بین دو شخص به موضوع (شخص یا شیء)دیگری فرافکنی می شود. مثلث اولیه (اصلی) در خانواده بین کودک و والدین شکل می گیرد. در موقعیتهای فشارزا، اضطراب از یک مثلث مرکزی (اصلی) در درون خانواده به مثلث های همبافت خارج از خانواده به ویژه در سیستمهای اجتماعی و شغلی گسترش پیدا می کند.
     با در نظر گرفتن چنین پیشینه ای، قابل درک است که چرا خانواده درمانگران دارای دید بوئن که برای کمک به افراد به ویژه زن و شوهرها کار می کنند احساسات را از عقل و در این فرایند جدا یعنی نامثلث سازی می کنند. آنها این کار را با پرسیدن سؤالاتی در خلال جلسات افکارشان و سازه بندی  نوعی درخت خانوادگی موسوم به شجره نگاری انجام می دهند‏، همچنین آنها تکالیف خانگی را محول می کنند که افراد را ملزم می کند با خانواده هایشان دید و بازدید کنند تا از طریق پرسیدن سوال مطالبی بیاموزند. علاوه بر این ها، درمانگران با دید بوئن جایگاه فرزندان را نزد کسانی که با آنها کار می کنند. بررسی می کنند. به نظر می رسد که افراد بر اساس ترتیب تولد و عملکردشان در خانواده ویژگیهای شخصیتی ثابتی را شکل می دهند. هر چه ازدواج جایگاه فرزندی شخص را در خانواده اصلی نزدیکتر و صمیمی تر نشان دهد، زن و شوهر شانس بهتری برای کسب موفقیت دارند. برای مثال، اگر پسر کوچک یک خانواده با دختر بزرگ خانواده ای ازدواج کند، هر دوی آنها بالاجبار از این آرایش سود زیادی می برند. زیرا پسر کوچک خانواده به احتمال خیلی زیاد، از اینکه «مورد مراقبت قرار گیرد» لذت می برد حال آنکه دختر بزرگ خانواده احتمالاً از «مراقبت کردن» از کسی که با او بزرگ شده است، لذت خواهد برد.
     اعضای خانواده با بررسی یک چنین فرایندهایی به بینش می رسند و گذشته را درک می کنند و به اختیار خود انتخاب می­کنند که آنها را در حال حاضر چگونه رفتار (عمل) کنند. همین طور آنها راجع به اینکه جامعه به عنوان یک کلیت عملکردش تا چه اندازه خوب است، آگاه می شوند. چنانچه جامعه زیر فشار بیش از اندازه باشد (برای نمونه، رشد جمعیت، رکود اقتصادی)، پسر به خاطر وجود نیروهای بسیار فلج کننده ای که در مقابل تمایل به رسیدن به تمایزیافتگی قد علم می­کنند، پسرفت خواهد کرد. یعنی واگردی اجتماعی (گلادینک، 2000، به نقل از بهاری و همکاران، 1382).

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد