مثبت گرا
مثبت گرا

مثبت گرا

بررسی چالشهاو فرصت های شیوه های

بررسی چالشهاو فرصت های شیوه های
 فرانوین (پست مدرن ) تربیتی
    چکیده:
پست مدرنیسم [2]در حکم اندیشه ای اجتماعی و فلسفی است که تاثیری گسترده برتعلیم وتربیت[3] داشته است ،تربیت پست مدرن،مبانی جهانی وثابتی ندارد بلکه محلی و موقتی است بنابراین بر تکثرگرایی[4] ،تفاوت[5]، بررسی های فرهنگی و انتقاد تاکید دارد . پست مدرنیسم خطرات مطلق گرایی را آشکار و براهمیت دیگر دیدگاههای اقلیتی و محلی تاکید می کند .اصول تربیتی پست مدرنیسم بر اساس زندگی فردی و گروهی انسان ها ، توانایی های آنها واستفاده از تخیلات و میدان دادن به تغییرات انتخاب می شود مدرسه وکلاس درس عرصه تکثر بازیها و خلق حرکت های نو می باشد.به دانش آموزان اجازه داده می شود بر اساس تجارب خود ، محتوای واحد را با تعابیر متفاوت درک کنند . به عبارت دیگر هر دانش آموز  تجربه خاص خود را به دست می آورد . این پژوهش با عنوان «به کارگیری شیوه های فرانوین پست مدرن »در شیوه های تربیتی با هدف نقد و تحلیل شیوه های فرانوین در تعلیم و تربیت واستنباط شیوه های تربیتی با رویکرد تعلیم و تربیت اسلامی انجام شده است .
  
 کلید واژه ها :

 پست مدرنیسم - تفاوت - تکثر گرایی –شیوه های فرانوین

  مقدمه:

شناخت انسان و مطالعه ابعاد مختلف او همواره در کانون توجه فلاسفه تعلیم وتربیت قرارداشته زیرا از یک سو معنا و هدف زندگی انسان تعیین کننده مسیر تربیتی اوست واز سوی دیگر کشف اصول تعلیم و تربیت مستلزم بررسی دقیق جنبه های مختلف حیات انسان است (شریعتمداری ، 1376 : 23) . به همین دلیل در دوران معاصر سوالات مربوط به ماهیت انسان و غایات تعلیم وتربیت در کانون توجه فلاسفه تعلیم و تربیت قرار گرفتند و ازاهمیت، حساسیت و پیچیدگی بالایی برخوردار شده است .

بر طبق نوشته های کلاسیک به ویژه بعد از افلاطون نیز می توان به این حقیقت پی برد که اکثر آنها نیز غایات تعلیم و تربیت را مورد توجه قرار داده اند .از نظر این فلاسفه غایت اسلامی انسان رشد قوه عقلانی بوده است زیرا از منظر این فیلسوفان (افرادی مثل ارسطو ، لاک ، کانت ) عقل مهم ترین مشخصه انسان می باشد . از این رو فلاسفه تربیتی نیز قائل بر آن بودند که می توان حقیقت وجودی انسان را به عنوان غایت برای زندگیش در نظر گرفت .

اما دیدگاه فلاسفه پس از مدرنیسم و یا به تعبیری دقیق تر پست مدرن در این باره به گونه ای متفاوت نمودار گردیده است . در واقع علی رغم فلاسفه گذشته که جوهره حقیقی انسان را عقل می دانستند فلاسفه فرانسوی چون فوکو ودریدا که نمایندگان اصلی فلسفه پست مدرن هستند (اوزمون و کراور[6]، 1997 : 340) بر این اعتقادند که سخن از حقیقت انسان ، سخن از ویژگی های ذاتی موجودی است که اضلاع متعدد دارد . بدین منظور ابتدا تاریخ تحول تفکر انسانی – ویژگی های دوره پست مدرن – بنیان های پست مدرن و درنهایت ارتباط دوره پست مدرن باتعلیم و تربیت با استفاده از شیوه تحقیق کتابخانه ای بررسی و سپس اهداف تربیتی از دیدگاه پست مدرن و نتیجه گیری بیان گردیده است .

تاریخ تحول فکر جوامع انسانی

تاریخ تفکر انسانی و مسیر تحول جوامع بشری را به سه دوره تقسیم کرده اند : دوره پیش مدرن ، دوه مدرن[7] ، ودوره پست مدرن .

دوره پیش مدرن : در دوره پیش مدرن از قرن ششم قبل ازمیلادتاسده های میانی بودوبردوگانگی ایدئالیسم[8] و عقل گرایی تا کید می شد و ایمان و مذهب در آن نقش اساسی داشت . این دیدگاه ستایش کننده فرهنگ رفیع باستانی و شیفته نوعی وحدت نظر است .

دوره مدرن : این دوره (از رنسانس تا پایان قرن نوزدهم ) دورانی تاریخی است که پس از سده های میانه در پی رنسانس فرهنگی در اروپا آغاز شد . بعضی نیز آغاز دوران مدرن را انقلاب صنعتی می دانند و بعضی دیگر پیدایش نظام تولید سرمایه داری وبازار آزاد را شروع این دوران تلقی می کنند. مدرنیته تداعی گرنوگرایی وتجددگرایی است ،وریشه های تاریخی آن به جنبش رنسانس ، عصر روشنگری[9] یعنی دوران تجربه گرایی ،اثبات گرایی منطقی[10] ، راسیونالیسم ، روش شناسی علمی و شناسایی حقایق عینی برمی گردد . بارزترین ویژگی های مدرنیته از رنسانس به بعد شروع شد و در عصر روشنگری به اوج خود رسید نگرش به انسان به منزله موجودی اجتماعی یا یک «هستی اجتماعی » است . مدرنیسم در حکم اندیشه ای اجتماعی وفلسفی ، باصفاتی نظیر انسان گرایی[11] ، آزدایخواهی[12] ، ناسیونالیسم ، عقل گرایی[13] ، دین گریزی و مانند آنها تاثیری  گسترده بر تعلیم و تربیت در ابعاد گوناگون آن داشته است.هدف تعلیم و تربیت مدرن تربیت شهروند متمدن ، متخصص و آزاد است.تعلیم و تربیت مدرن ، علوم تجربی و فنی را بهترین محتوای برنامه درسی تلقی می کند و حس گرایی و تجربه گرایی و عقلانیت را به عنوان بهترین شیوه شناخت و روش های مبتنی بر آن را بهترین شیوه آموزش و یادگیری می داند.

الف ) فاصله گرفتن از گذشته و دور شدن از سنت  :

با پدیدار شدن انقلاب صنعتی  ،غربیها اعلام کردند ارزش ها ، عقاید مذهبی و سنت ها مانع پیشرفت بشریت است . بنابراین برای رسیدن به پیشرفت و تمدن متعالی ، می باید از عقاید مذهبی و سنت دور بود (گنون 1956/دهشیدی، 1378).

ب) خرد گرایی :

قرن هجدهم عصر «خرد [14]» نیز هست . در این برهه ، فرد  دیگر فرآورده جمع تصورات فطری نیست که پیش از تجربه به انسان ارزانی شده وذرات مطلق اشیاءرا آشکارمی کند . درعصر مدرنیسم ، به خرد بیشتر به عنوان یک امری اکتسابی می نگریستند تا میراث ، در حقیقت ، خرد نیروی عقلی اصیل است که بشر را در کشف و تعیین حقیقت راهنمایی می کند ؛ همین تعیین حقیقت ، هسته و پیش فرض بایسته برای هر گونه تعیین واقعی است . مهم ترین کار خرد پیوند امور به یکدیگر یا جدا کردن آنها از هم است .

ج) گسترش تفکر انتقادی :

دوران مدرنیسم عصر انتقاد نیز خوانده می شود ، زیرا در این دوره ، نقد با آفرینندگی[15] چنان در آمیخت که مستقیما به خلاقیت بدل شد،بدین سان هدف روشنفکری ، تغییر دادن شیوه اندیشیدن بوده است ؛ یعنی ، جایگزینی کردن اندیشه تحلیلی انتقادی[16] به جای اندیشه اسطوری[17] .

د) روش شناسی جدید در فلسفه:

درعصر مدرنیسم ،فلسفه ایده آل خود را به پایه الگوهای علوم طبیعی زمان معاصر خود می آفرید . کوشش برای حل مسائل مرکزی روش نوین فلسفی ، بیشتر استناد به قواعد استدلال در فلسفه نیوتن بوده است روش پژوهش نیوتنی نه آن است که از مفاهیم واصول موضوعه آغاز کنیم تا به پدیدار ها برسیم ؛ برعکس می باید از پدیدارها آغاز کرد و سپس از مطالعه پدیدارها مفاهیم و اصول را دریافت ؛ بنابراین ، مشاهده یافته های علم را پدید می آورد ویافتن اصول در قوانین موضوع پژوهش علم می شود ،بدین گونه ،روش شناختی نوین پدیده آشکار اندیشه[18] در عصر روشنگری است (کاسیور / موقن ،1370).

اما در مورد پست مدرنیسم ، دونظر کلی و اساسی وجود دارد ، که چنین است :

دیدگاه نخست برآن است که پست مدرنیسم نوعی بازنگری به مدرنیسم است . درواقع ، پست مدرنیسم برفراز مدرنیسم جای دارد (باقری ، ب 1375) . از این دیدگاه ،پست مدرنیسم مرحله ای جدید نیست ،زیرا اگر پست مدرنیسم بازنگری مدرنیسم باشد خود پیوسته به آن است ،برای مثال ، یکی از اندیشمندان که چنین می اندیشد کرکا(1997) است وی بر آن است که پست مدرنیسم نتیجه واکنش[19] ، انتقاد وپرسش از رویه مدرنیست است – که از مفهوم های عقلانیت،حقایق جهان شمول[20] ، پیشرفت ، کلی نگری و...آکنده است.

در دیدگاه دوم ، پست مدرنیسم یک جنبش فکری معاصراست . جدا از مدرنیته برپایه این دیدگاه ، پست مدرنیسم یک مرحله تاریخی نوین است (کوهن ، 1996).

بنیان های[21] پست مدرنیسم

الف ) نفی فراروایت ها و طرد کلیت گرایی : وجودقوانین جهانشمول وقضایای کلی که با علم می توان به آن دست یافت . نفی نگرش مدرنیستی به جهان به مثابه کلیتی به هم پیوسته و منسجم و همه شمول نفی هر گونه راه حل های نهایی و پاسخ های قطعی .

 عدم اعتقاد به مرجعیت عقل : عقل مرجع خوبی برای قضاوت[22] در مورد مسائل مختلف ، ارزشها ، درستی و نادرستی چیزها نیست ، عقل ناظری بی طرف نیست و توسط ناخودآگاه ما هدایت می شود . لذا موجب به وجود آمدن رویکردهای روحانی و معنوی جدیدی شد

2- ناباوری نسبت به اقتدار[23] علم : رسیدن به یقین وتوجیه وتحلیل همه امور و پدیده ها از طریق علم ممکن نیست،نیچه عقل راتجلی قدرت طلبی انسان که از مضامین بنیادی اوست می داند . علم پیام آور زور ،تمرکز وقدرت است .

3- نقد ایده پیشرفت و غایت گرایی[24] تاریخ : الزاما آینده بهتر ازحال و حال بهتر از گذشته نیست هیچ جبر تاریخی و قانونمندی و مراحل اجتناب ناپذیر وجودندارد.پایان خوشی در کار نیست .

4- نسبیت گرایی [25]: از هیچ کدام از فراروایت ها قطعیت حاصل نمی شود و جستجو برای حقیقت ویقین بی فایده است حقیقتی وجود ندارد و این ما هستیم که حقیقت را وضع می کنیم . ارزش های مطلق وجودنداردواخلاقیات نسبی اند .

5- اهمیت زبان و عدم اعتقاد به معنایی ثابت : نظریه پست مدرنیسم پیامد حساسیت نشان دادن متفکران این قرن به مساله زبان است مهم ترین متفکران قرن بیستم مانند برتراندراسل،ویتکنشتاین،مارتین هایدگر و سایرین توجهشان را از ایده و در نطق به سوی زبانی معطوف ساختند که ایده از طریق آن بیان می شود. اینان معتقدند که هیچ متنی معنای واحدو کاملی ندارد بلکه به انحاءمختلف قابل قرائت است.این نظر ریشه در گریزازآنهادرکلیت گرایی [26]دارد زیرا تلاش برای قائل شدن به یک معنای ثابت راه را برای ارائه نظرات وتفاسیر[27] مختلف از دیدگاه های متفاوت می بندد.

ب) ارج نهادن به تمایز[28] : عمده ترین اصل در پست مدرن پلورالیسم است (کثرت گرایی ).انسان ها از نظر شرایط ظاهری ، اجتماعی ، اعتقادی ، اقتصادی با هم تفاوت دارند پس به اختلاف نظرها و آزادی عقیده و عمل باید بها داده شود .

1- توجه به دیگری : چند صدایی[29] ، فمنیسم[30] و مبارزه با نژاد پرستی را موجب شد .

2- مخالفت با تسلط فرهنگ غالب (کثرت گرایی فرهنگی ) زیرا تسلط یک اندیشه و فرهنگ بر جامعه باعث نادیده گرفتن و یا سرکوب فرهنگهای دیگر می شود .

3- حمایت از اقلیت ها (کثرت گرایی ، پلورالیسم ) : برخلاف مدرنیسم ها که برای اکثریت حق ویژه ای قائل بودند(دموکراسی[31]).

4- حمایت از منطقه ای شدن و محلی گرایی : این بعد واکنشی علیه جهانی شدن امور سیاسی فرهنگی و اقتصادی.پست مدرنیست ها معتقدند هدف جهانی شدن،استثمار کشورهای فقیر و عقب مانده است.

5- حمایت از فرهنگ عامه .(علیه نخبه گرایی[32] مدرنیسم )

ت) اعتقاد به محوریت طبیعت درمقابل انسان: مدرنیسم به انسان بهای بسیاری داد و اورا درمرکز هستی میدانست و طبیعت را مانند ابزاری دردست اوکه مجاز به هرگونه دخل و تصرفی در آن است.

د) بررسی نقادانه[33] امور: قوانین علمی ، اجتماعی ، فرهنگی و کلیه امور مسلط بر جامعه قطعی ورواج وسلطه آنها دلیل درستی و صحت آنها نیست.

جهان بینی [34]پست مدرن

مدرنیسم ها اعتقاد داشتند که می توانند جهان و قوانین و قضایای آن را توسط علم و تجربه بشناسند و به کنه امور پی ببرند.اما پست مدرن ها علم را به خاطر نگاه کلیت گرا نفی می کردند و آن را به عنوان نوعی فراروایت منکر می شدند و معتقد بودنداصولااین نوع قوانین جهان شمول وجود ندارد و هرگز جهان را به عنوان کلیتی منسجم و به هم پیوسته در نظر نمی گرفتند تا به دنبال راه حل های نهایی و پاسخ های قطعی آن باشند . اصولا نگاه پست مدرنیتی به جهان همراه نسبیت است و اینکه شناخت انسان ها بستگی به زاویه دید ناظر دارد . در واقع پست مدرنیست ها معتقدند که دنیای حقیقی مستقل از ادراک ها وجود ندارد و این حقیقتی که به آن باور داریم ساخته ذهن ماست،این نظریه که به آگاهی های کاذب شهرت دارد از خلال نظریات مارکس ،فروید و نیچه سربرآورده است.

ارزش شناسی[35] پست مدرن

از آن جا که هر گونه ارزش و یا ارزش گذاری نیازمند داشتن معیار و پایگاه ارزشی است و هم چنین از آنجایی که این معیار وپایگاه بااعتقاد به عدم وجود فراروایت منتفی میشود بنابراین صحبت از ارزش و هر چیزارزشی در پست مدرن محلی ازا عراب ندارد اما تنها چیزی که در این زمینه می توان درمورد ارزش در پست مدرن گفت یا از دید انتقادی به آن نگریست این است که در  نهایت خود بی اعتقادی به هر گونه ارزشی میتواند به نوعی به عنوان یکی از ارزش های پذیرفته شده پست مدرن به حساب آید .

یکی دیگر از اصول پست مدرنیستی نسبت گرایی است.پست مدرن ها معتقد هستند که ارزش امری مطلق واز پیش تعیین شده نیست و هیچ چیز فی نفسه نمی تواند دارای ارزش باشد.پست مدرنیسم در مخالفت با ایده آلیسم به  معنا و ارزش غایی اعتقادی ندارد.جهان دارای هدفی نیست که حرکت به سوی آن ارزشمند باشد،این افراد هستند که ارزش ها را می آفرینند .

ویژگی های پست مدرن

1- شکل گرایی[36] درباره فراروایتها[37] یاروایتهای کلان :

رابرت هولاب (1991) برآن است که در دوران مدرنیسم مفهوم مدرن به هر گونه از معرفت است که با روایت کلان وجامع ، به خود مشروعیت بخشد ؛ بر این بنیاد پست مدرنیته به مبارزه با این اندیشه برمی خیزد به شدت اندیشه کلیت گرایی را نقد ، و از لحاظ سیاسی و فکری – هر گونه رژیم خود کامه را محکوم می کند (وایت ،1998) از دیدگاه پست مدرن هیچ سخن ، برتر نیست تا با آن سرانجام سخن های دیگر روشن شود.به باور میشل فوکو هیچ سخن و نظر،جهانی و همه شمول نیست ،درعوض،گوناگونی و فراوانی عقل ها و نظریه ها درباره مسائل،ویژه و محلی است .

2- تایید غیریت وتوجه به تفاوتها :

نفی فراروایتها نزد اندیشمندان پست مدرن ،نگرش به همه روایتها ونظرها است بدین گونه جامعه فراروی ،گونه ای چند آوایی است که در آن، همه دیدگاه ها را می توان شنید اما هیچ یک را نمی توان از دیگری برتری دانست (هایتون ، 1994) .

به سخن دیگر ، از میان رفتن کلیت گرایی راهگشایی نگرش به دیگران و مهم دانستن دیگر فرهنگها است.به این معنا پست مدرنیسم به گوناگونی فرهنگی گره خورده است . جوهره اصلی اندیشه تنوع فرهنگی[38] ، پذیرفتن هویت فرهنگ دیگری است.بدین سان فرهنگ خرد و ویژه اهمیت بسیار می یابدوکثرت گرایی برجامعه چیره می شود(باقری،1375).

3- نگرش به زبان[39]:

ویژگی دیگر در پست مدرنیسم نگرش به زبان است بر این بنیاد ،نگرش وذهنیت انسان را می باید برپایه زبان گزارش کرد.زبان ، به یک معنا، همه چیزاست،خواستگاه ذهنیت،زبان است و هر معنا برآمده هم وندی واژه هاست یعنی نه واژه ها که به بافت زبانی وابسته است به سخن دیگر معنا در زبان به زمینه اجتماعی و نوعی رابطه ها در آن وابسته است (همان منبع ، ص 69)

4- تاکید بر سبک وشکل به جای ذات و جوهر :

دردنیای پست مدرن رویه ها ، سبک وشکل پر اهمیت تر است تا در پی آن گونه ای ایدئولوژی[40] طراح یا ناظم پدید آید.درجهان پست مدرن ، به گونه ای فزاینده به تصویرها و  نشانه ها فقط از دیدگاه وجود سودمندی نگریسته می شود .این نکته خود،در فرهنگ عامه [41]– که در آن سطح ، ظاهر ،سبک ، شکل وشیوه بر عمق ، باطن ، ماهیت ، جوهر[42] ومعنا چیره است  پیدااست که پیامد آن فروپاشی استعدادهای فکری و فرهنگی و روایتهای قوی تواند بود(نوذری،1379).

پست مدرنیست ها گاهی بقیه «pedagogy of voices » رابه کار می برند،نفی تعلیم وتربیت مطلوب تعلیم وتربیتی است که در آن صداهای دیگر هم شنیده میشود (ژیرو به نقل از فرمیهنی فراهانی ،1383 :139).

اگر فرهنگ مسلط،در متون درسی اندکی آهسته تر سخن بگوید،صدای پای خرده فرهنگ ها هم در آن شنیده خواهد شد . در برخی جوامع گرایش به «تنوع فرهنگی[43]»دیده میشود ، در این جوامع کوشش برآن است که متون درسی متونی باشد که در آن ردپای گرایش های مختلف فرهنگی منعکس شود. تعبیر دیگر در این مورد « pedagogy of borders » است یعنی تربیتی که معطوف به شناخت مرزها ودیدن تفاوت هاودریافتن آنهاست(باقری،1386 :423).

پست مدرنیسم و آموزش و پرورش

پست مدرنیست ها نظام آموزش و پرورش را عامل انتقال فرهنگ مسلط ، یعنی فرهنگ ممتاز یا فرهنگ نخبگی[44] می دانند.

از نکات مورد توجه پست مدرنیسم در عرصه تعلیم وتربیت ارج نهادن آنها به اقلیت های قومی ،نژادی[45] و جنسیتی[46] و  هم چنین حمایت از تربیت چند فرهنگ گرااست.(نجاریان،پاک سرشت،صفالی مقدم،81).

پست مدرنیسم با پذیرش برابری همه فرهنگ ها درصدداست به تکثیر فرهنگی از طریق تعلیم وتربیت دامن بزند (حسینی ، 87) تعلیم وتربیت آرمانی از نظر پست مدرنیست ها تعلیم و تربیتی است که تاب تحمل شنیدن صداهای دیگر به جز صدای فرهنگ مسلط[47] داشته باشد (همان منبع).

فرمیهنی فراهانی(1383)درکتاب پست مدرنیسم و تعلیم و تربیت ضمن بیان این نکته که امکان طرح واجرای یک برنامه فراگیر ونظام یافته برای رشد و تربیت از دیدگاه مربیان این رویکرد وجودندارد اهداف زیرا را از مجمع سخنان آنان استخراج می کند .

- تربیت شهروند انتقادی[48] : تعلیم وتربیت باید به دانش آموزان فرصت لازم را بدهد تا دانش آموزان توان گسترش ظرفیت انتقادی خود را در مواجه شدن با تغییرات سیاسی و اجتماعی داشته باشند .

- فراهم کردن شرایطی برای بررسی دموکراسی رادیکال[49]:منظور از دموکراسی رادیکال دموکراسی است که بتواند میان دیدگاه های مختلف و متفاوت پیوندی عمیق برقرار کند .

- تاکید وتوجه برگفتمان[50] سازنده دانش : گفتمان سازنده دانش بیشتر گفتمانی است که درجهت ساختن دانش به قصد اثبات دانش صورت می گیرد.

- بررسی تفاوت ها ونظام های متفاوت به عنوان یک هدف تربیتی : تعلیم و تربیت باید به دانش آموز کمک کند تا نسبت به تفاوت های مهمی که قبلا از کنار آنها ساده و بی توجه می گذشتند، حساس شوند .

- بهادادن به عملی بودن دانش : دانش آموزان تولید کننده و مصرف کننده دانش به حساب می آیند نه صرفا داننده آن.

- توجه به فرهنگ عمومی و مطالعات فرهنگی : از نظر پست مدرن ها مطالعات فرهنگی ابزاری فراهم می آورد که معلمان وسایر دست اندرکاران فرهنگی می توانند به طورانتقادی باقضایا برخورد کنند .

- خود آفرینندگی : ابراز وجود خود از طریق آفرینندگی ممکن است و خود آفرینندگی نیز از طریق نقد فرهنگ ونقد خود .

برنامه درسی [51]درپست مدرن :

برنامه درسی پست مدرن به مباحثی تاکید دارد که موجب افزایش آگاهی فرهنگی ، تاریخی ، سیاسی ، بوم شناختی ، زیبایی شناختی و  الهیاتی می شود .بدین معنی که این نوع برنامه درسی به بافت و شرایط کلی حیات انسان متکی است.محتوای برنامه درسی باید به گونه ای باشد که افراد را در فرآیند «شدن [52]» قرارمی دهد. برنامه درسی باید به دنبال نوعی تربیت تحولی باشد که باعث شود معلمان ودانش آموزان در یک سفر اکتشافی و  امیدواری به کشف ، به بررسی مسائل بپردازند .

همچنین آگاهی و حساسیت نسبت به مسائل زیست محیطی (بوم شناختی ، فیزیکی ، اجتماعی ،معنوی ) بخش های مسلمی از پیشنهادهای پست مدرن در برنامه درسی هستند برنامه درسی پست مدرن به منظور لحاظ دوباره معلم با یادگیرنده و متن باخواننده گفتگویی(دیالوگی)،مذاکره ای ومقاطعی[53] است(فرمیهنی فراهانی،83،صص 138-137).

برنامه درسی پست مدرن با کلیت مخالف است یادگیری را منحصرا ً به انتقال دانش نمی داند میان رشته ای است ، هیچ هدفی را بهتر از اهداف دیگری نمی داند و تنها ملاک برتری را توجه تفاوت ، تنوع ،ابهام ودیگری می داند افشاگر است اما هیچ راه حل نهایی ارائه نمی کند زیرا نتیجه چنین تلاش هایی را ایجاد نظام سرکوبگر می داند (فانی ، 83،ص72)

روش تدریس درپست مدرن :

روش تدریس در پست مدرنیسم را می توان در موارد زیر خلاصه کرد(فرمیهنی فراهانی،83 ،69)

- تاکید روی جنبه گفتگویی ودموکراتیک بودن روش های تدریس است .

- یادگیری گروهی وهمیارانه است وتعامل بین فردی و بین گروه های کاری مورد تشویق قرار می گیرد .

- یادگیری مستقل در کنار یادگیری تعاملی[54] مورد توجه است .

اهداف تربیتی از دیدگاه فلاسفه پست مدرن :

از دیدگاه فلاسفه پست مدرن هدف زندگی انسان شکستن ارزش های گذشته و ارزش آفرینی دوباره است به طوریکه فرد خود را ملاک و مبنای ارزشها بداندوبرهمین مبنا،هدف نهایی زندگی انسان، رسیدن به مقام انسان برتراست که با بهبود بخشیدن به نوع انسان وبهسازی بشریت حاصل می گردد .نیچه می گوید:«انسان برتر موجودی زنده و با قدرت است چونان فردی سرباز و جنگجو و باید به قدرت خویش ایمان داشته باشد و چهره ی قوی از خود نشان بدهد وباید آنچه راکه می پسندد و تمایل به قدرتش اقتضا،می کندانجام بدهد(نیچه،1382 :27).از سویی دیگر همان گونه که در مبانی انسان شناختی مطرح می گردد،انسان چیزی جز محصول گفتمان عصر خویش نیست بنابراین انسان برتر،دراین دیدگاه انسانی است که گفتگوی غالب زمان خود را بشناسد و گرفتار امواج گفتمانی نشود.انسان برترانسانی است که اخلاق از درون او بجوشد،یعنی آنکه آزادانه آنها را بپذیرد و  انجام دهد و از روی اختیار به آن عمل کند . به عبارتی دیگر واجد خود فرمانی[55] اخلاقی باشد. فوکو هم آوا با نیچه بیان می کند انسان برتر نقاب بردار از چهره سلطه است و مقاومت گرایی وسلطه ستیزی یکی ازمهم ترین ویژگی های اوست (سجادی وعلی آبادی ، 1386 :137).از دیدگاه لیوتار (پدر پست مدرنیسم )انسان خودمختارو عاقل باماهیت واحدوثابت نیست بلکه بازیگری است که بر اساس نقش های که در بازیهای زبانی متکثر،به عهده می گیردف،هویت های متکثر می یابدبراین اساس دلالت های تربیتی زیر را می توان استنباط و توصیه کرد :

- ارج نهادن به تفاوتهاودیگران(فرهنگها، ارزش ها،نژادهاوزبان های گوناگون).

- استفاده از روش های متکثر در شیوه های اداره کلاس وارائه درس.

- استفاده از متون و منابع متنوع در تدوین و اجرای برنامه درسی.

- معرفی شیوه های متنوع یادگیری[56] و فراهم کردن امکانات لازم برای عملی شدن آن.

- فراهم کردن زمینه ارتباط متقابل محصلان با یکدیگر و با معلم برمبنای ناهمگنیها.

- شرکت عادلانه محصلان در فعالیت های تربیتی بر اساس تفاوتهای فرهنگی ، نژادی و قومی.

- خودداری از جزم گرایی و فراهم کردن زمینه انتقاد و پرورش تفکر انتقادی.

- فراهم کردن زمینه بروزحداکثرخلاقیت ها ، حتی در صورت متضاد بودن با جریان حاکم بر کلاس.

- تربیت افراد برای شناخت قانون

- تربیت اشخاص به منظور مشارکت آزادوکامل در نظام عادلانه.

- نهفته بودن راهکارهای عدالت در نهادهایی مانند بازیها،رسوم مذهبی ومحاکم.

نتیجه گیری :

در تحلیل نسبت میان تحولات کنونی جامعه ما،باآن  چه پست مدرنیسم خوانده می شودنگرش و توجه به چند نکته بایسته است :

نخست ، پرهیز از ناروا شدن گفت وگو در باره پست مدرنیسم با انگاشتن آن به عنوان پدیده ای غربی و بیرون از فرهنگ اسلامی ، ایرانی ، دوم شناخت سودها وزیان پست مدرنیته ، برای رسیدن به گونه ای از پیشرفت های علمی و فرهنگی که در خورجامعه اسلامی ایران باشد.

این که جهان ما کارناوالی است ازجهان بینی های متناقض[57] ،یک واقعیت است و ما را باید به این نکته برساندکه نکات مثبت تفکرات دیگر را تا آنجا که فرهنگ ما اجازه می دهد اخذ نماییم تا بتوانیم جامعه ای سالم تر و بالنده تر را داشته باشیم .

از دیدگاه پست مدرنیسم،ما می توانیم موارد زیر را برداشت و با جامعه خودمان تطبیق نماییم:

گسترش تفکر انتقادی در سیستم آموزش وپرورش به طوری که از ترکیب نقد با آفرینندگی توانایی وخلاقیت در میان نسل دانش آموز شکوفامی گردد. معلمان و مربیان ما باید چگونه اندیشیدن را به دانش آموزان آموزش دهند نه یک گونه اندیشیدن را (هرست و وایت 1998).

با ایجاد تفکر انتقادی ، جامعه مدنی در برابر پدیده هایی چون نژادگرایی ، جنس گرایی ، طبقه گرایی[58] وکاست گرایی [59]می ایستد تا به گونه ای دموکراتیک ترو منصفانه تر اداره شود .

همان طور که پیشتر ذکر شد نگرش به دیگران با عنصر «غیریت » از مفروضه های بنیادین پست مدرنیسم است اصل تکثرگرایی فرهنگی در تعلیم وتربیت پست مدرن نیز تاکید بسیاربرتفاوت های دانش آموزان دارد.

«ژیرو»معتقد است تعلیم و تربیت انتقادی از ترکیب بعدهای مختلف سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی پدید می آید تا شهروندان دارای اختلافات سیاسی ، فرهنگی واجتماعی به یکدیگر بپیوندند اما در این میان می باید علاقه های مشترک آنان راشناخت.تعلیم وتربیت انتقادی برسیاست ،فرهنگ ،اختلافات سیاسی وفرهنگی وزبان و آزادی جنبش ها یا حزب های نوین اجتماعی بسیار تاکید می کند تا شهروندانی بپرورد که آغازگردگرگونی های فرهنگی،اجتماعی و سیاسی در جامعه باشند اگر چه از قوه به فعل درآمدن این آرمانها دشوار می نماید (یوزر،برایانت،جانسون ،1997).

بایداین نکته را نیزیادآور شدکه اندیشه پست مدرن بر یادگیری تجربی تاکید دارد هدف در یادگیری تجربی آن است تادانش آموزان توانی بالقوه برای بازنمایی آزادانه رفتارها و
اندیشه های خود به دست آورند .

از این رو یادگیری تجربی زمینه ای چند پهلو و مبهم است که در آن به انگاره های اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی نابرابر و هم زمان نگریسته می شود.

راه کار های پیشنهادی:

Ø  تعلیم وتربیت دانش آموزان با استفاده از روش های متکثرآموزشی و تربیتی به دلیل وجود تفاوت های فردی در ایشان.

Ø  اجرای شیوه های متنوع در فر آیند یاددهی – یادگیری و بهره گیری از آخرین دستاوردهادر زمینه فنون تدریس و وسایل کمک آموزشی.

Ø    مشارکت دانش آموزان در زمینه ارتباط متقابل با یکدیگر و معلمان با وجود تفاوت ها و ناهمگنیها[60].

Ø  پرهیز از جزم گرایی[61] و فراهم نمودن زمینه بروز خلاقیت ها در دانش آموزان توسط طراحان و برنامه ریزان آموزشی[62] و درسی از طریق محتوای کتب –شیوه تدریس معلمین – شیوه های برخورد با دانش آموز.

Ø    پرورش دانش آموزان در زمینه قانون مند بودن و مشارکت آزاددر سطح اجتماع.

ودر پایان یاد آور می شوم که تعلیم و تربیت آرمانی از دیدگاه پست مدرنیسم ،تعلیم و تربیتی است که تاب تحمل فرهنگ های دیگر را داشته باشدو بر اساس احترام انسان هابه یکدیگر با وجود داشتن عقاید متفاوت بنا شده باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد