مثبت گرا
مثبت گرا

مثبت گرا

مفاهیم اساسی زوج و خانواده

—مفاهیم اساسی زوج و خانواده


مفهوم خانواده

خانواده به عنوان یک سیستم اجتماعی - فرهنگی تلقی می شود که دارای دارای یک ساختار قدرت است که به وسیله ی آن اشکال مختلفی از ارتباط بروز می کند. اعضای این سیستم با هم رابطه ای عمیق و چند لایه دارند.

خانواده سیستم ارتباطی است که با روابط دوستی و روابط کاری متفاوت است.  موفقیت ازدواج وابسته به میزان آمادگی افراد برای ازدواج و درک واقع بینانه ی آنها از روابط زوجی است.

زوج به عنوان یک یسیستم منحصر به فرد

این رابطه در عین حال که می تواند صمیمانه ترین و راحت ترین رابطه ی ممکن باشد، می تواند شدیدترین صدمات ممکن را به اعضاء وارد کند.

رابطه زوجی با روابط دوستی و روابط فامیلی تفاوت هایی دارد.

 بانزر و وست (1992) شش ویژگی را به عنوان مشخصه های رابطه ی زوجی عنوان کرده اند که در زیر می آید:

1- رابطه ی زوج داوطلبانه است یعنی هر دو عضو زوج می دانند که مجبور نیستند با هم ازدواج کنند.

2- رابطه ی زوج مستلزم ایجاد تعادل بین پویایی و ثبات است.

3- رابطه ی زوج گذشته ، حال و آینده ای دارد. رابطه ی زوج سالم، تعادلی است بین گذشته ، حال و آینده به گونه یی که زمان حال و آینده فدای گذشته نشود.

4- ازدواج کردن مستلزم ترکیب دو آینده و دو گذشته است که شامل ارزش ها و جهان بینی های متفاوتی است.

5- قرار گرفتن در رابطه ی زوجی مستلزم حمایت کردن و حمایت شدن است.

6- رابطه زوج مستلزم این است که هر عضو زوج فردیت و هویت منحصر به فرد خود را حفظ کرده و در عین حال توانایی این را داشته باشد که در لحظاتی این فردیت را فدای رابطه کند.

ازدواج کردن یکی از مشکل ترین و پیچیده ترین وظایف دوره ی بزرگسالی است. این رویداد مهم در عین حال به عنوان ساده ترین و عاشقانه ترین مرحله ی چرخه ی زندگی توصیف شده است.پ
 

 سالوادور مینوچین سلسله مراتب زوج را به عنوان یک سیستم مجزا توصیف کرد.

زوج ها برای این که بتوانند رابطه ی پایدار و لذت بخشی داشته باشند، باید به وسیله ی شناساندن محدویت ها به دیگران، حول رابطه ی خود مرز ایجاد کنند.

زوج هایی که حول رابطه ی خود مرز ایجاد نمی کنند، درون خانواده ی اصلی و یا روابط دوستی گیر می افتند. ایجاد این مرزها گاهی به سادگی امکان پذیر نیست.

تعارض های رابطه ی زوج با نیازهای فردی

وقتی دو نفر با هم ازدواج می کنند، رابطه ی زوجی برای آنها نسبت به سایر روابط، در اولویت قرار گرفته و به طور طبیعی دیگر روابط آنها در حالت ثانویه قرار می گیرد. اگر این گونه عمل نشود، چالش های ارتباطی زوج عمیق می شود.

تنش بین فردیت شخص (استقلال و خود محوری) و قرار گرفتن در یک رابطه ی زوجی که مستلزم توجه کردن به خواسته ها و نیازهای شخص دیگر است، باید حل شود تا رابطه ی زوج به سمت موفقیت و لذت پیش برود.

اسطوره ها رابطه ی زوج را به چالش می کشند

گاهی اوقات زوج ها انتظارات غیرمنطقی و غیرواقع بینانه ای از خود، همسر و رابطه ی شان دارند. این انتظارات غیرواقع بینانه یا اسطوره ها، باید اصلاح شوند تا اثر منفی آنها بر رابطه و رفتار زوج ها کاهش پیدا کند.

بعضی از اسطوره های متداول در روابط زوج ها به قرار زیر است:

- اگر یکدیگر را دوست داریم باید همیشه خوشحال باشیم.

این یک تفکر و باور غیرمنطقی است. واقعیت این است که زن و شوهرها می توانند یکدیگر را خیلی دوست داشته باشند و به عبارتی خوشحال نبودن می تواند به دوست داشتن یا دوست نداشتن یکدیگر ربطی نداشته باشد.

- ما باید بدون توجه به تأثیری که بر روی همسرمان می گذاریم کاملاً با یکدیگر صادق باشیم.

بیان بعضی موارد مربوط به گذشته می تواند اثر منفی در ذهن همسر بگذارد. به همین دلیل بیان عواملی که تأثیر منفی بر روابط دارند منطقی به نظر نمی رسد.

- اگر یکدیگر را دوست داریم باید همیشه با هم باشیم.

 به عبارتی زن وشوهر میتوانند یکدیگر را دوست داشته باشند و در عین حال گاهی اوقات در کنار هم نباشند.

فردی که به این باور پایبند است در صورتی که همسرش لحظاتی را با او نباشد، احساس رنجش و ناراحتی می کند و این احساس او، در رابطه با همسرش اختلال ایجاد می کند.

- زمانی که مشکل پیش می آید باید مشخص کنیم مقصر کیست.

در بسیاری از مشکلات زناشویی واقعاً کسی مقصر نیست بلکه، مشکل حاصل تفاوت دیدگاه و نظر زوج هاست.

- برای این که از یکدیگر حمایت کنیم باید بر سر همه ی موضوعات توافق داشته باشیم.

این که زن و شوهر توافق داشته باشند خوب است اما عدم توافق آنها در بعضی از زمینه ها کاملا طبیعی است.

- اگر زن و شوهر یکدیگر را دوست داشته باشند باید بدانند که همسرشان به چه فکر می کند و چه نیازی دارد. بنابراین نیازی به صحبت کردن درباره ی نیازهایشان ندارند.

واقعیت این است انسان ها هر چقدر یکدیگر را دوست داشته باشند، نمی توانند ذهن یکدیگر رابخوانند. صحبت کردن زوج ها با یکدیگر می تواند ذهنیات آنها را به هم نزدیک کند و باعث شود که از خواسته های یکدیگر با خبر شوند.

- رابطه ی خوب خود به خود اتفاق می افتد.

کسی که باور فوق را دارد ،منتظر می ماند تا رابطه هیجاد نشود ممکن است بگوید شانس ندارم یا ما به درد هم نمی خوریم.

- زن و شوهر باید همیشه نزدیک هم باشند.

این باور باعث می شود که حتی اگر در یک مجلس مهمانی ،همسر فرد با او کمی فاصله فیزیکی پیدا کند ، احساس بدی پیدا کند.

- ما اگر یکدیگر را داشته باشیم، نیازی به خانواده و دوستان نداریم.

این چنین فردی عقیده دارد زن وشوهر باید خود به هم وابسته باشند و نیازی به دوستان و خانواده نیست.

زوج ها باید در تربیت فرزندان هماهنگ عمل کنند

زوج ها زمانی که صاحب فرزند می شوند، باید نسبت به گذشته در نگرش و رفتار خود تغییر ایجاد کنند. درگیری بین نقش والدی و نقش همسری ممکن است به ظاهر ساده و بی اهمیت به نظر برسد اما برای بعضی از زوج ها مشکلات جدی ایجاد می کند.

ایجاد تعادل بین نقش های زن وشوهری و والد و فرزندی در تشکیل خانواده اهمیت اساسی دارد.

زوج ها به صمیمیت نیاز دارند

صمیمیت یکی از نیازهای زندگی زن و شوهری است و در عین حال از ویژگی های بارز یک زوج موفق و شادمان است. رابطه ی صمیمانه، با خودافشایی واقی و درک نیازهای فرد دیگر ( همسر ) در رابطه ی برابر، تعریف می شودواقع شدن را تحت تأثیر قرار دهد. عوامل دیگری که بر چگونگی نشان دادن صمیمت اثر می گذارند عبارتند از:

سبک شخصیتی فرد، سبک ارتباطی زوج ها با هم و مراحل تکامل رابطه زوج.

زن و شوهر برای پیشگیری از ایجاد مشکل، باید بتوانند درباره ی انتظاراتی که از یک رابطه ی صمیمانه دارند، با یکدیگر صحبت کنند.

زوج باید در قدرت و همکاری مشارکت کنند

همکاری و قدرت مفاهیم کلیدی برای ادراک زوج به عنوان یک واحد منحصر به فرد هستندا. به عبارتی سهم هر فرد در بر عهده گرفتن مسؤولیت های مربوط به رابطه ی زوجی، همکاری او در رابطه را معین می کند.

ویژگی های زوج سالم

بیورز اسپری وکارلسون (1991) و یانگ و لانگ (1998) بعضی از الگوها ی ارتباطی سالم بیان کرده اند آنها عقیده دارند که زوج های سالم از این الگوهای ارتباطی پیروی می کنند این الگوها به شرح زیر هستند :

1 - عقیده به نسبی بودن واقعیت نه مطلق بودن آن .   

زوج هایی که این دیدگاه را دارند ، سعی ندارند همسر خود را به پذیرش دیدگاه خودشان وادار کنند بلکه ، به حرف های همسر خود گوش داده و سعی می کنند که برداشت ها و نظرات او را درک کنند .

2- اعتقاد به این که قصد و نیت همسر خوب است  .

زوج های سالم ضمن این که به همسر شان احترام می گذارند ، هرگز حس نمی کنند که همسرشان دشمن آنها ست و آنها ایمان دارند که همسرشان در پی آزار دادن آنها نیست .

3- اعتقاد به این که مشکلات حل می شوند

زوج هایی که اعتقاد دارند مشکلات قابل حل هستند ، برای حل مشکل تلاش می کنند این افراد تاثیر خود را در فرایند حل مشکل قابل توجه می دانند.

4 - عقیده به عوامل فراتر از خود .

زوج های سالم جهان بینی وسیعی دارند که این جهان بینی می تواند جهت گیری مذهبی و یا خانوادگی باشد.

5 - تمرین رفتارهای سالم

این رفتارها ی سالم عبارتند از :

- مسوولیت : نقش هر یک از آنها در ایجاد رفتارهای مثبت جدید ، اهمیتی اساسی دارد . در این حالت زن و شوهر یکدیگر را به خاطر کوتاهی سرزنش نمی کنند.

- هدف گذاری: دستیابی بهاهداف واقع بینانه ای که رضایت ارتباطی را به دنبال دارد تلاش کند .

- تشویق: زوج های سالم تلاش می کنند که یکدیگر را تشویق کرده و از همدیگر قدر دانی و تحسین به عمل آورند.

-  گفت و گوی باز : هر عضو زوج باید بتواند احساسات مثبت خود را به صورت بی پرده و صادقانه بیان کند .

- گوش دادن همدلانه : به وسیله ی این مهارت همچنین زوج ها به همسر خود نشان می دهند که احساسات و عقاید او را می پذیرند و با تمام وجود به اوگوش می دهند .

-  میل به تحلیل ارتباطات : تحلیل مسائل موجود در رابطه و تلاش برای درک بهتر آنها به پایداری زندگی زناشویی کمک می کند .

- نشان دادن پذیرش : ارزشی را که برای عضو دیگر قا ئل است را بیان کند مخصوصاً‌ وقتی که عقاید زوج باهم متفاوت است.

- حمایت از اهداف مثبت ازدواج:‌نشان دادن پذیرش فرد مقابل، مخصوصاً زمانی که اختلاف نظر وجود دارد اهمیت بسیاری دارد.

- حمایت از اهداف تعیین شده: زن و شوهر باید از اهدافی که به طور مشترک برای رابطه ی خود تعیین کرده اند حمایت کنند.

- توافق به منظور پل ارتباطی: با بیان احساس و دیدگاه متفاوت خود،‌برای یافتن راه حل به یکدیگر به توافق برسند.

- تعهد به مشارکت:‌هر عضو زوج باید با درک موقعیت و نقش خود در ازدواج،‌برای دسترسی به اهداف رابطه ی زناشویی تلاش کند.

—فصل دوم
—عوامل روانشناختی در رابطه زوج ها

گرچه ممکن است زوج ها مراحل قابل پیش بینی ای را برای ایجاد رابطه در نظر داشته باشند با این حال وقایع اجتماعی و استرسورهای مختلف آنها را تحت تاثیر قرار می دهند.

در زمان های گذشته قواعد ازدواج و وظایف و نقش ها  به میزان زیادی به نقش های جنسی وابسته بود.

وامید به زندگی پایین تر بود با این حال نرخ طلاق در سطح پایین تری از امروز بود.

امروز امید به زندگی افزایش پیدا کرده و در کنار آن انتظارات اجتماعی انسان ها تغییر کرده و مدل های جدیدی از ازدواج ظهور کرده که به جای این که صرفا“ بر وظیفه و مسئولیت مبتنی باشد ، بر صمیمیت ، همراهی ، و همکاری مبتنی است.

ازدواج امروزی از عوامل اجتماعی تاثیرات زیادی می پذیرد.

تاثیرات اجتماعی بر ازدواج

استرس های ناشی از مشکلات اقتصادی ، زایمان در سنین بالا ، فرصت های شغلی مخصوصا برای زن ها ، انجمن های زنان ، ... همگی چگونگی ازدواج را تحت تاثیر قرار داده است.

استرسورهای عمودی ، استرسور های افقی و استرسور های سیستمی طبقه بندی شده اند.

استرسورهای عمودی

استرسورهای عمودی شامل ادراکات درونی زوج ها است که از خانوادهای اصلی کسب کرده و به رابطه ی زوجی وارد می کنند.

خاطرات ، الگوهای رفتاری اکتسابی ، اسطوره های ازدواج ، اسرار خانوادگی ، انتظارات، آداب و رسوم و ... همگی عواملی هستند که زوج ها آنها را از خانواده های قبلی خود کسب کرده اند و همگی درشکل گیری ازدواج آنها دخالت دارند.

استرسورهای افقی

استرسورهای افقی شامل اتفاقات استرس زایی هستند که از شروع ازدواج تا پایان زندگی برای زوج ها رخ می دهند . بعضی از این حوادث قابل پیش بینی هستند مانند تولد فرزند ازدوج فرزندان و ...

بعضی از این استرسورها  قابل پیش بینی نیستند مانند مرگ غیره منتظره در اثر بیماری  یا تصادف ، بیماری مزمن و...

استرسورهای سیستم – سطح

استرسورهای سیستم –سطح شامل تاثیرات اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی ، مذهبی و اقتصادی به اضافه ی تاثیرات خانواده ی  گسترده برازدواج است .

از متداول ترین این استرسور ها عبارتند از:

- اعضای خانواده ی گسترده

- وضعیت اقتصادی جامعه

- رابطه با دوستان و...

وظایف روان شناختی زوج در مراحل تکامل

مفهوم وظیفه ی روان شناختی را که اریکسون  آن را ارائه داده بود بعد ها توسط والرستین(1993) به عنوان یک روش مفید برای توصیف شیوه ی زندگی زوج های سالم توسعه پیدا کرد.

امروزه طلاق و ازدواج مجدد نسبت به گذشته متداول تر است همچنین امروزه دخترها و پسرها دیرتر ازدواج می کنند دیرتر بچه دار می شوند، بچه های کمتری متولد می کنند و یا گاهی تصمیم می گیرند که بچه درا نشوند. یکی از راههای بررسی  مراحل تکامل زوج  ، بررسی این موضوع است که زوج ها وظایف  روانشناختی را چگ.نه انجام می دهند.

وظایفی که والرستین ارائه کرده شروع و تداوم ازدواج را در نظر می گیرد و به سن زوجین یا حتی رفتارهای گذشته ی افراد ارتباطی ندارد.

این وظایف به قرار زیر هستند:

وظیفه ی یک: تحکیم استقلال روان شناختی و ایجاد ارتباطات جدید با خانواده ی اصلی

این تکلیف شرط لازم برای همراه شدن زوج با یکدیگر در مسیر زندگی است که از طریق این وظیفه زن و شوهر از خانواده های اصلی جدا می شوند و در عین حال توانایی این را دارند که ارتباط سالمی به شکلی جدید با آنها بر قرار کنند.

وظیفه دو: ایجاد هویت زوجی و با هم بودن در مقابل خود مختاری

این وظیف شامل ایجاد رابطه ای  دو نفره است که در آن وا‍‍‍ژه ی«ما» معنی پیدا می کند. یعنی اصطلاح «من» از حالت انفرادی که بیشتر خود محورانه بوده تغییر شکل پیدا کرده و در حقیقت من به عنوان بخشی از ما تلقی می گرددو هردو آنها علایق فردی و خود محورانه را تا حدودی کنار بگذارند تا هویت زوجی رشد کند.

وظیفه سه: ایجاد هویت جنسی زوج

هویت جنسی به فراوانی شدت و کیفیت ابراز احساسات جنسی در رابطه ی بین زن و شوهر اطلاق می شود . این وضیفه نوعی پیوند و نزدیکی احساس را در زوج ایجاد می کند. رابطه ی جنسی رضایت بخش از هویت جنسی سالم زوج نشات می گیرد.

وظیفه چهار: شکل دادن ازدواج به عنوان یک حوزه ی اطمینان بخش و پرورش دهنده

رابطه زوج موقعیتی را فراهم می کند که در آن شکست ها تلاش ها ، شرایط و ترس های زوج در یک جو حمایتی و مراقبت کننده مد نظر قرار می گیرد.

وظیفه پنج: والد بودن

این  فضا باید به گونه ای در زوج آمادگی ایجاد کند که بتوانند ضمن پرورش فرزند  از ایجاد لطمه به رابطه ی خود جلوگیری کنند. در این شرایط انعطاف پذیری نقش زوج ها ضروری است زیرا رابطه ی زوج با به دنیا آمدن فرزند تغییر کرده و شکل جدیدی به خود می گیرد.

وظیفه شش: ایجاد رابطه ای جالب و جذاب

رابطه ی جذاب با هیجان و شوق همخراه است تجارب لذت بخش زوج در کنار هم بخشی از خاطره های مشترک آنها را تشکیل می دهد که در شرایط سخت به زوج کمک می کند سرزنده و شاداب بماند.

وظیفه هفت: ایجاد دیدگاهی دو گانه که ایده ال های اولیه را با واقعیت موجود ترکیب می کند.

با گذشت مدتی از ازدواج زوج ها واقعیات زندگی را بیشتر درک می کنند و ممکن است شیوه های ابراز محبت آنها نسبت به اوایل زندگی تغییر کرده و واقع بینانه تر شود.زوج ها باید بپذیرند که حالت های اولیه غیر واقع بینانه تر بوده و لازمه ی ازدواج موفق تطابق آن ایده آل ها با واقعیت های زندگی است.

—فصل سوم
—مسائل ارتباطی و مسائل جنسی زوج ها

اهمیت ارتباط

ارتباط با دیگران اساس شکل گیری احساس هویت است . ازطریق تعامل با دیگران به وجود می آید .

ارتباط عاملی برای تبادل اطلاعات بیت زوج ها است . یکی دیگر از ویژگی هی ارتباط این است که هدفدار و چندبعدی است(دیکسون 2001). ارتباط عامل گسترش روابط صمیمی است .

مشکلات ارتباطی شایع ترین و مخرب ترین مشکلات در ازدواج های شکست خورده است .

تاریخچه ی ارتباط در زوج درمانی

در سال 1956 کریگوری بیستون عنوان کرد که خانواده های مختل دارای الگوهای ارتباطی مختل هستند. اولین مفهومی را که بیستون عنوان کرده مفهوم بن بست مضاعف است .

موضوع این ایت که فرد اصلا نمی توانئ پیروز میدان باشد. چنین ارتباطی  باعث ناکامی روابط و انزوای فرد می شود .

بعدها ویرچینیا ستیر(1983) خانواده درمانی بر اساس رویکرد ارتباطی را توسعه داد.

تمرکز بر تغییر الگوهای ارتباطی خانواده به عوض درمان شخصیت آنها بود.

اریک برن (1961) پایه گذار مکتب تحلیل مراوده ای درمان را بر مراوده ها و تبادلات رفتاری و عاطفی بین انسانها متمرکز نموده .

بعدها گاتمن (1996) توجه خود را به الگوهای ارتباطی ازدواجهای موفق و شکست خورده معطوف کرد .

پایه های ارتباط

درمانگران مدتهاست درک کرده اند که قدرت ارتباط غیرکلامی می تواند به اندازه و یا بیشتر از قدرت کلماتی باشد که انسانها در ارتباط به کار می برند. یکی از دلایل این مسئله این است که پیامهای غیرکلامی می توانند بارعاطفی را منتقل کنند.

هدف ارتباط غیرکلامی

 جایگزین ارتباط کلامی می شود زمانی کلامی غیرممکن و نامناسب است.

زن ها ومردها در شیوه های برقراری ارتباط، با هم تفاوت هایی دارند. این تفاوت ها هم در نیروی برقراری ارتباط و هم درهدفی است که از ارتباط دارند .

بی پرده گویی

بی پرده گویی یعنی صحبت کردن درباره ی خود یا فردی دیگر .

بی پرده گویی به عنوان یک عامل بسیار مهم هم به ایجاد رابطه ای سالم و هم به ایجاد سلامت روانی به طور کلی کمک می کند .

بی پرده گویی اگر بی حد و مرز باشد می تواند صدمات شدیدی به روابط وارد کند.

فیتزپاتریک (1988) سه نوع الگوی بی پرده گویی را در روابط مشخص کرده است .

آنها در بسیاری از موارد با هم مشارکت می کنند اما زمانی که بین آنها تعارض ایجاد شود ارتباطشان کاملاً بسته و خنک می شود .

مستقل ها زوج هایی هستند که تا حد زیادی درفعالیتهای زندگی مشارکت می کنند اما در عین حال زندگی مستقل داشته و دوست دارند روابطشان باز و دوجانبه باشد.

جداها زوج هایی هستند که وابستگیکمتری به یکدیگر دارند . این زوج ها در برقراری ارتباط باز و راحت با یکدیگر مشکل داشته و از مطرح کردن تعارضات اجتناب می کنند.

مدل خطی ارتباط

این مدل به این خاطر مفید است که ارتباطات را تسهیل می کند و به ما امکان می دهد که کل فرایند ارتباط را نظاره کنیم. مرد می گوید، زن می گوید، مرد پاسخ می دهد ، زن پاسخ می دهد.

درعالم واقع ، پیامهایی کلامی و غیر کلامی به طور همزمان بین فرستنده و گیرنده رد و بدل می شوند.

مشکلات ارتباطی رایج ترین زوج ها

گاتمن (1994) چهارمقوله را برای الگوهای منفی ارتباطی بیان می کند و آنها را چهار سوارکار مکاشفه می نامند.

1.  انتقاد در مقابل شکایت

گاهی اوقات زوج ها به جای بیان مناسب احساس نارضایتی خود، به انتقاد سرزنش آمیز از یکدیگر می پردازند .

2.  تحقیر

تحقیر کننده به صورت عمدی و از روی قصد به همسر خود آسیب و ضربه ی روحی وارد می کند . توهین و فحاشی ، غنادورزی ،مسخره کردن ، حرکات بدنی تحقیرآمیز و ادا و اطوار و . . .

3.  دفاعی رفتار کردن

در این حالت ، هر دو نفر مسئولیت خود را نادیده گرفته و خود را تبرئه می کنند.همچنین ممکن است از روشهایی مثل شکایت دوطرفه استفاده کنند.

4.  عدم همکاری

قهر کردن به نوعیحالت تحقیر را در طرف مقابل ایجاد می کند. این حالت به این دلیلی ایجاد می شود که فرد احساس می کند به او بی اعتنایی می شود .

مشکلات خاص ناسازگارانه در زوج ها

ذهن خوانی

ذهن خوانی زمانی صورت میگیرد که یکی از اعضاء زوج دائماً بر اساس ادراکی که از رفتار و نیت همسر خود دارد ، بدون این که ازحلقه ی بازخورد استفاده کند ، عمل می کند .

میزگرد

در این حالت زوج به این تمایل دارند که بحث های خود را به سمت منطقی بودن هدایت کنند، به گونه ای که بیان احساس وجود نداشته باشد.

صمیمیت

صمیمیت به دلیل این که عاملی اساسی در ارتباطات انسانی است ، توجه زیادی را به خود جلب کرده است وارینگ(1980) صمیمیت در روابط زوج ها را ترکیبی ازهشت عنصر زیر می داند .

1.  عاطفه: زوج ها به چه میزان احساسات و عواطف خود را به صورتی راحت برای یکدیگر بیان می کنند .

2.  بیانگری: زوج ها تا چه حد افکار، عقاید و نگرش های خود را به یکدیگر ابراز می کنند .

3.  سازگاری : میزان همکاری صمیمانه زوج با هم این که تا چه حد میزان زوج میتوانند به آسودگی خاطر با هم همکاری کنند.

4.  همبستگی: میزان تعهدی که زوج نسبت به هم احساس می کنند.

5.  رابطه ی جنسی : میزان رضایت از رابطه ی جنسی با همسر .

6.  حل تعارض ک تا چه حد زوج می توانند اختلاف نظرهای خود را با هم حل کنند .

7.  خودمختاری : تا چه میزان زن  شوهر برای ارتباط با اعضای خانواده و دوستان احساس استقلال می کنند.

8.  هویت : میزان اعتماد به نفس و عزت زن و شوهر ، برداشتی که زوج از خود به عنوان یک خانواده ی کوچک دارند .

مدل مثلث عشق استرنبرگ

استرنبرگ(1986) یک نظریه مثلثی از عشق بر پایه ی عناصر «شهوت» «صمیمیت» و تعهد و تصمیم ارائه داده است .

صمیمیت شامل ابراز احساس و احساس وابستگی عاطفی به یکدیگر می شود. رابطه ی صمیمانه رابطه ای است که در آن احساس آرامش وجود دارد.

شهوت شامل علاقه ای شهوانی زن و مرد به یکدیگر است (هاروی،1995) انرژی ای که منجر به عشق رمانتیک ، تماس فیزیکی و جذبه ی فیزیکی و احساس جنسی می شود .

عنصر تعهد در رابطه رشد می کند و شامل تصمیم به وفاداری به همسر می شود . تصمیم – تعهد ، به این نوع موضوع اشاره دارد که زن و شوهر تصمیم گرفته اند به یکدیگر وفادار باشند و رابطه ای وفادارانه را تشکیل دهند .

مسائل اجتماعی و رابطه ی جنسی

اغلب مشکلات جنسی زوج در اثر وجود مشکل در ارتباطات عاطفی آنها شکل می گیرد .

شرایط و حوادث زندگی و احساساتی نظیر احساس خیانت ، خشم، خصومت و حسادت نیز می توانند بر رابطه ی جنسی تأثیر بگذارند .

صحبت کردن درباره ی مسائل جنسی

کاپاچ و میتس(1991) دو مفهوم اصلی را مشخص کرده اند که صحبت کردن زوج ها را درباره ی مسائل جنسی دربر میگیرد :

1.  کیفیت صحبت کردن درباره ی مسائل جنسی بین زوج ها به میزان زیادی به کیفیت رابطه ی کلی آنها مرتبط است .

2.  مهارت در صحبت کردن درباره ی رابطه ی جنسی برای پایداری رضایت جنسی زوج ازیکدیگر ،مفید است .

رشد مشکلات جنسی

مشکلت جنسی نیز مانند سایر مشکلات ارتباطی به عنوان پیامد سیکل های نادرست رفتار و سیکل نادرست ارتباطی زوج مخصوصاٌ در حوزه ی ارتباط جنسی است .

فرآیند درمان مشکلات جنسی

درمانگر باید مشخص کند که زوج با مشکل جنسی مواجه است یا با اختلال جنسی .

اختلال جنسی گاهی در اثر مسائل فیزیولوژیکی است و مستلزم ارائه ی خدمات درمانی تخصصی است .

درمانگران مسائل خانواده و ازدواج باید با مشکلات و اختلالات جنسی آشنا باشند تا در ارزیابی خود به بیراهه کشیده نشوند .

ژنوگرام جنسی

 ژنوگرام ابراز مفیدی برای جمع آوری اطلاعات درباره ی خانوادگی اصلی و پیام های اصلی درباره ی مسائل جنسی به زوج است .

فرآیند درمان

درمان مشکلات باید شامل ایجاد توافق مشترک درباره ی ارتباط جنسی بشود. هدفها شامل تغییر دیدگاهها، به چالش کشیدن پیامهای منفی خانواده و تغییر در رفتار جنسی می شود .

مسائل اخلاقی در درمان مسائل جنسی

درمانگرانی که تمایل به درمان مسائل جنسی دارند باید دراین زمینه دوره های آموزشی لازم را بگذرانند .

هرگز نباید درمانگر به زوج به صوت مستقیم یا غیرمستقیم این موضوع را القاء کند که مشکل آنها حل نمی شود . رعایت اصول اخلاقی و احساس مسئولیت درمانگر.
—فصل چهارم
—زوج های هر دو شاغل

تغییرات ساختار خانواده

امروزه در اغلب کشور ها سبک زندگی از خانواده ای با یک نان آور به سمت خانواده ای با دو نفر شاغل تغییر کرده به گونه ای که زوج های هر دو شاغل تعداد زیادی از زوج ها را تشکیل می دهند.

رابطه ی بین زندگی کاری و زندگی خانوادگی

سالهای بعد از دهه ی 50 مشکلات کاری خانواده ها را تحت فشار قرار داد. در این دوره ها تقابلی بین نیروی کار و مدیریت سازمانها به وجود آمده که پیامد آن مشکلات کاری و خانوادگی بود. امروزه نشانه هایی حاکی از تعامل بین کار و خانواده دیده می شود. ارزش رشد در زمینه های کاری و خانوادگی برای خانواده ها بیشتر محسوب شده و تعادل بین خانواده و شغل به ضرورت انکارناپذیر تبدیل شده است .

زوج های هر دو شاغل و دو درآمدی:

در این نوع خانواده ها زن و شوهر هر دو کار و شغل خود را دارند و از درآمد مشترک شان زندگی خانوادگی را اداره می کنند .

زندگی این زوج ها استرس زا و پرانرژی است. این زوج ها فشارهای کاری و خانوادگی زیادی را تجربه میکنند. گاهی این قبیل زوج ها به مهارت های اجتماعی مسلط نیستند و به همین در کنترل فشارها با مشکل مواجه می شوند .

زوج های هر دو شاغل باهم تفاوت دارند . این زوج ها براساس شغل زن چهارالگو را تشکیل می دهند:1- شغل منظم 2- شغل ناتمام 3- شغل دوم 4- شغل دوم متغیر .

زوج هر دو شاغل و سبک زندگی

بعضی از مطالعات اولیه درباره ی زوج های هر دو شاغل نشان داده اند که تغییر درساختار خانواده به وسیله ی شاغل شدن هر دو عضو باعث ایجاد تعارض بیشتر و شادی کمتر درزندگی شده و در نقش های جنسیتی ایهام ایجاد می کند .

مطالعات بعدی تعارض زیادی را در زندگی زوجین هردو شاغل نشان ندادند(بارکر و وبر،1976؛جانسون،1978). این مطالعات شادی بیشتر ، رضاین زناشویی بیشتر و مشارکت و لذت بیشتر را در زوج های هر دو شاغل نشان داده اند .

روابط زن و شوهر شاغل را می توان بر حسب شغل و مراحل زندگی توصیف کرد. هال و سکاران مشاهدات خود را اینگونه بیان می کنند:

اول: زوج ها در ابتدای شاغل شدن بیشتر خانواده هایشان را قربانی شغل می کنند ولی در سالهای میانی اشتغال،خانواده در اولیت قرار می گیرند .

دوم: تعارض بین شغل و خانواده در مراحل اولیه ی اشتغال متوسط و در سال های میانی اشتغال بیشتر و در اواخر اشتغال کمتر است .

حال چهارنوع را برحسب میزان درگیری درشغل و خانه توصیف می کند:

1.  انطباق دهنده. در این نوع ازدواج ها زن و شوهر ها، اولویت های متفاوتی دارند.برای یکی خانواده و برای دیگری شغل اهمیت بیشتری دارد.

2.  متضاد: در این نوع زوج ها، زن و شوهر هرکدام درگیر کار و شغل خود هستند و از درگیری می خواهند که به وضعیت و امور خانواده رسیدگی کند.

3.  ماهرانه: هر یکاز زن و شهر بطور ماهرانه هم به کار و هم به خانواده رسیدگی میکنند.

4.  متحد: در این نوع زوج، زن و شوهر هر دو برای شغل و خانواده اهمیت قائل هستند .

گروه ماهرانه بیشتری سطح فشار روانی را تحمل می کند و گروه متحد و انطباق دهنده و از حداقل سطح فشار روانی برخوردار هستند.

منابع استرس و تعارض در سبک زندگی زوجهای هر دو شاغل

برنامه های کاری برای مردان فشار روانی ایجاد می کند ولی زنان سطوح بالایی از تعارض کار – خانواده را ، مخصوصاً هنگامی که به شدت درگیر کار خود می شوند ، تجربه می کنند .

استولتز- لوئیک (1992) زن و شوهر منصف را این گونه تعریف می کند.

دو گروه از استرسورها عبارتند از استرستورهای درونی و بیونی . البته استرسورهای درونی و بیرونی برای زوج های هر دو شاغل ت اندازه ای با زوج هایی که یکی از آنها شاغل است متفاوت اند .

استرسورهای بیرونی

تراکم نقش

برعهده گرفتن کارهای زیادتر از توان یک شخص اشاره دارد .

این عمل به کاهش صمیمیت منجر می شود زیرا در هنگام مشاجره فرصت کمتری برای ابراز احساس و گفت و گوی عاطفی به وجود می آید .

تعارض نقش

تعارض وقتی ظهور میکند که وقایع قبلی و غیرمنتظره پیش می آید.

سرریز شدن کار- خانواده

رضایت شغلی و رضایت زناشویی زوج های هر دو شاغل باهم همبستگی دارد که مشکلات روحی و منشأهای روانی محل کار، بعد از اتمام ساعات کاری به درون خانه منتقل می شود .

سرریزشدن خانواده - کار

سرریزشدن خانواده - کار وقتی رخ می دهد که مشکلات و فشارهای روحی و روانی محیط خانواده به محل کار منتقل می شوند .

تقسیم مسئولیت ها در خانه و مراقبت از فرزند

مشکل اختصاص دادن وقت برایتربیت فرزند، مشکلی است که ذهن خیلی از زوج های هر دو شاغل را به خود مشغول می کند .

فرزندان و زوج هر دو شاغل

وقتی یک زوج هر دو شاغل تصمیم می کیرند بچه دار شوند، این تصمیم آنها روابط خانوادگی زوج را به سمت خاصی هدایت می کند .

زوج هر دو شاغل که نیازمند برنامه ریزی در زندگی هستند، ممکن است با تولد کودکی که با شرایط آنها همخوان نیست، دچار سردرگمی شوند .

استرسورهای درونی

اجتماعی شدن اولیه ی نقش جنسی

عضوی از زوج هر دو شاغل بودن به فرد فشار وارد می کند تا رفتارهایی را انجام دهد که ممکن است آن رفتار ها با تربیت او ناهمخوان باشند .

انگیزش پیشرفت زیاد

پیشرفت زیاد اثرات دیگری نیز بر رابطه ی زوج دارد . زوج های هر دو شاغل گاهی اوقات به جای حمایت از یکدیگر با هم رقابت می کنند و با شغل یکدیگر مبارزه می کنند .

کمبود وقت باهم بودن

به دلیل این که زندگی زوج های هر دو شاغل با هیجان های کاری همراه است ، آنها وقت کمی را با یکدیگر می گذرانند.

مسائل مخصوص مردان

مردان متعلق به طبقات اقتصادی - اجتماعی پایین تر ، شغل همسرشان را تهدیدی نسبت به هویت خود تلقی کرده و بیشتر احساس شکست می کنند .

مسائل مخصوص زنان

در زندگی زوج های هر دو شاغل زنان بیشتر احتمال دارد که مسئولیت زیادتری بپذیرند. نابرابری باعث زنجش زنان شده و تعارض بین زوج ها را افزایش می دهد .

موضوعات مربوط به مشاوره ی حرفه ای

برنامه ریزی حرفه ای بعنوان مسئله ای فردی تلقی می شود که در آن علایق ، توانایی ها و ارزش های فرد ارزیابی شه و با موقعیت کاری انطباق داده می شود .

مزیت های سبک زندگی هردو شاغل

1.  احساس عزت نفس ناشی ازشغل مستقل.

2.  اغنا بخشیدن به رابطه .

3.  حمایت از همسر .

4.  وضعیت اقتصادی آنها در سطح خوبی قرار دارد .

5.  کیفیت زندگی شان در سطح بالاتری قرار دارد .

6.  اضطراب پایین تری در مورد مسائل مالی .

7.  ازاخراج شدن از کار ترس کمتری دارند .

—فصل پنجم
—رضایت زناشویی

رضایت زناشویی

درک محوریت آن در سلامت خانواده و اشخاص، اهمیت آن برای جامعه در حالتی که ازدواج های موفق شکل میگیرد، دست کشیدن از جرم است. مطالعاتی که درباره ی اثرات فررزندان بر رضایت زناشویی صورت گرفته نشان داده اند که رضایت زناشویی تأثیر مثبت و گاهی تأثیر منفی میگذارند.

خشنودی در خانواده و عوامل مؤثر بر آن

بدیهی است که ازدواج اولین تعهد عاطفی و حقوقی ای است که در بزرگسالی منعقد می شود.

سه دلیل اصلی برای ازدواج وجود دارد

الف)عشق

ب) هم نشینی

ج) تحقق انتظارها

برای آن که زندگی زناشویی به خشنودی بیانجامد، باید این احساسات عمیق اعلام شده و پاسخ مناسبی از طرف مقابل دریافت شود.

بعضی از افراد با هدف هم نشینی با فرد دیگر و دوری از تنهایی ازدواج می کنند. زوج های امروزی به منظور تحقق انتظارات شان نیز ازدواج می کنند. شناخت انتظارات ، بیان آنها و تلاش برای تحقق آنها در حد اعتدال، چیزی است که خشنودی در روابط زناشویی را محقق می سازد.

 بعضی از قواعد مشترکی که در ازدواج های موفق و شاد  مشاهده می شود عبارتند از:

1- در یک زندگی زناشویی موفق، بادوام و توأم با رضایت خاطر، زن و شوهر به یکدیگر احترام می گذارند.

2- زوج های موفق نسبت به یکدیگر بردبار هستند.

3- زوج های موفق بر پایه ی اعتماد مقابل تشریک مساعی می کنند.

4- در یک ارتباط زناشویی توأم با حس همکاری و مشارکت ممکن نیست زن و مرد همیشه با هم موافق باشند.

تغییرات رضایت زناشویی در طول زمان

زندگی زناشویی را به 7 مرحله تقسیم کرده و معتقدند.

1- زوج های جوان بدون بچه

2- خانواده با بچه های پیش دبستانی

3- خانواده با بچه های دبستانی

4- خانواده با فرزندان نوجوان

5- فرزندانی که از خانواده جدا می شوند

6- خانواده ی خالی از فرزند

7- خانواده در دوران بازنشستگی

رضایت از زندگی زناشویی در مردان بیشتر از زنان است.

رضایت زناشویی در مراحل اولیه ی زندگی در زنان از مردان بیشتر است.

رضایت زن و مرد در مرحله ی چهارم کاهش پیدا می کند.

رضایت زن و شوهر در مرحله ی 6و7 بالاتر است.

گرایش به جدایی و طلاق در مرحله ی دوم و چهارم بیشتر از مراحل دیگر گزارش شده است.

1- سن

گو اینکه در میان تمامی متغیرهای اثرگذار بر رضایت زناشویی، نزدیکی سن یکی از بنیادی ترین آن هاست.

2- تحصیلات

آگاهی و دانش افراد و نحوه ی مقابله ی آنها با مشکلات، به طور گسترده ای متفاوت شده و عملکرد آنها بهتر خواهد شد.

3- فرزندان

به دنبال تولد کودک تعلق جسمی و عاطفی به کودک مستلزم تغییر در الگوهای مراوده ای زن و شوهر است.

4- طول مدت ازدواج

نشان میدهد هر چقدر مدت بیشتری از ازدواج می گذرد، رضایت زناشویی افزایش می یابد.

5- همکاری

اقدام مشترک برای دست یابی به هدف های مورد نظر یک زوج.

6- درک و تفاهم همسر

برای تفاهم و درک متقابل، زوج ها باید یاد بگیرند که شنونده ی خوبی باشند و با حوصله و شکیبایی زیاد به سخنان یکدیگر گوش دهند.

7- اعتقادات مذهبی

تأثیر اعتقادات مذهبی بر کردار جوانان قابل توجه است. تحقیقات زیادی تأثیر مذهب را بر ازدواج بررسی کرده و مورد تأیید قرار داده اند و پایبندی مذهبی زوج می تواند باعث ایجاد اعتماد و احترام مقابل باشد.

- مسائل مالی و اقتصادی

زن و شوهری که تحت فشار روانی ناشی از فقر اقتصادی قرار دارند، درگیر مسائل مختلفی می شوند.

9- اقوام و دوستان

روابط سالم در حد مناسب می تواند رضایت زناشویی را افزایش دهد.

10- رابطه جنسی

رابطه ی جنسی زن و شوهر عاملی تعیین کننده در رضایت از زندگی زناشویی است.

11- صرف اوقات فراغت و تقسیم کارها

مصاحبت و با هم بودن یکی از سرمایه های ازدواج های موفق است که به سادگی و با برنامه ریزی به دست می آید.

12- اشتغال
—فصل ششم
—مروری کوتاه بر نظریه های
—زوج درمانی و خانواده درمانی

مدل های روان پویایی

تلقی روان پویایی از رفتار فرد، راز مدل روان تحلیلی فروید برگرفته شده است که بر نیروهای ناخودآگاه درون روان شخص، به عنوان پایه های اصلی انگیزه ، تعارض و نشانه های بیمار گونه ی فرد تأکید دارد. ناتان آکرمن، جیمز فرامو، ایوان بور و مینی ناجی بعضی از هواداران جدید این دیدگاه هستند.

بنا بر نظریه ی ارتباط با شیء هر عضو زوج زوج به شدت به همسرش نیاز دارد. این نیاز می تواند تحت تأثیر سرکوبی های گذشته باشد. فرامو عقیده دارد مشکلات ارتباطی کنونی به عنوان بازتاب های مسائل خانواده ی اصلی هستند.

نظریه ی بوئن

نظریه ی سیستمی خانواده ی بوئن ، به عنوان یک نظام ارتباطی عاطفی شناخته می شود که شامل چهار مفهوم اساسی است. چهار مفهوم اساسی نظریه ی بوئن عبارتند از: تمایز، مثلث ها، نظام عاطفی و مثلث های عاطفی.

اعتقاد دارند که تغییر در یک بخش خانواده باعث تغییر در بخش های دیگر خانواده و حتی در کل خانواده می شود. تعارض زوجی یا خانوادگی نشانه ای از مشکل موجود در سیستم خانواده است. در الگوی بوئنی درمانگران به دنبال کاهش اضطراب خانوادگی هستند. آنها قصد دارند به اعضای خانواده فرصت بدهند تا توانایی خود را برای کارکرد مستقل افزایش داده و نشانه های مرضی را در خود از بین ببرند.

دیدگاه ساختاری

براساس این نظریه گذشته ی خانواده در زمان حال ظهور می کند. اجزای تشکیل دهنده ی ساختار خانواده «زیرمنظومه» نامیده می شوند.

انواع مرزها عبارتند از:

1) مرزهای سخت

2) مرزهای روشن

3) مرزهای پراکنده

روابط زوج سه بعد اساسی دارد: مرزها، قدرت و تعادل.

مشکلات مرزی به صورت درگیری

مشکلات قدرت، در اثر عملکرد نامناسب درباره ی سلسله مراتب واحد خانواده است.

ائتلاف های ناسالم بین اعضای خانواده، عمده ترین منبع مشکلات هستند.

خانواده های سالم مرزهای نسلی کاملاً تعریف شده ای دارند.

زوج سالم قواعد مشخص و هماهنگ با قدرت آنها دارند.

تغییر مرزها به تعادل و توزیع دوباره ی قدرت و تغییر منجر می شود.

الحاق درمانگر به خانواده یا به زوج برای درمان آنها مهم است.

 رویدادهای مورد انتظار و نرمال در زندگی زوج.

مشکلات زوج در صورتی که حل نشوند رشد می کنند.

تمرکز بر این جا و اکنون است.

اقدامات درمانی رویکرد ساختاری به قرار زیر است:

1- الحاق و انطباق

2- ارزیابی تعاملات خانواده

3- تنظیم مجموعه های مختل

4- دوباره ساختار سازی الگوهای تبادلی

کلیدی ترین نظریه پرداز در رویکرد درمانی استراتژیک جی. هیلی است (یانگ و لانگ، 1988) . این نظریه ابتدا برای کار با خانواده طراحی شد، اما اکنون برای درمان زوج نیز از آن استفاده می شود. در این دیدگاه عقیده بر این است که کل خانواده در ایجاد و بقاء مشکل دخالت دارند. پیش فرض مبتنی است که خانواده دارای یک نظام قاعده دار است. هدف درمان حل مشکل خانواده است.

1- علیت حلقوی است.

2- درمانگر و مراجعان به طور مداوم بر یکدیگر اثر می گذارند.

3- درمانگر عامل تغییر است.

4- یک نشانه ی مرضی اطلاعاتی ارائه می دهد.

5- زوج ها الگوهای تکراری پاسخ به استرس را تشکیل می دهند.

6- تلقی هر شخص از همسرش و مشکلاتی که با او دارد، کاملاً ذهنی و منحصر به فرد است.

7- درمانگر باید فعالیت-محور و عمل گرا باشد.

8- خانواده به عنوان یک سیستم است.

9- نشانه ی مرضی نظام خانواده را سرپا نگه می دارد.

10- سیستم خانواده نشانه ها را پایدار نگه می دارد.

11- زوج ها در الگوهای رفتاری تکراری درگیر می شوند

12- همه زوج ها از طریق زنجیره های تکامل زندگی، پیش می روند.

13- درمان کوتاه مدت و مشکل محور است.

15- تغییر از بصیرت مهم تر است.

رفتار درمانی شامل کاربرد اصول یادگیری به منظور تغییر رفتار انسان ها است. زوج درمانی رفتاری اساساً بر این نکته تأکید دارد که چگونه زن و شوهر می توانند روش های پاداش دادن بیشتر و تنبیه کردن کمتر یکدیگر را یاد بگیرند.

بعضی از پیش فرض های رویکرد رفتاری

نشان میدهند که زوج ها چگونه الگوهای ناشارگارانه ی تعامل را ایجاد می کنند.

مهارت های ارتباطی قابل آموزش هستند.

تشخیص یک مشکل و استفاده از اندازه گیری های معتبر رفتار، اهمیتی اساسی دارد.

وقتی ما رفتارهای پاداش دهنده و تنبیه کننده ی زوج را تغییر می دهیم، رابطه ی شان تغییر می کند.

مدل سازی رفتارهای مثبت روشی مناسب برای زوج هاست که به وسیله ی آن تعاملات بهتری را یاد می گیرند.

تقویت عموماً نسبت به تنبیه ابزار مؤثرتری است.

رفتار درمانی در درک و درمان الگوهای ارتباطی زوج و همچنین در حل مشکلات جنسی زوج تأثیر بسیاری دارد.

هدف شناخت درمانی در درمان زوج این است که تفکر معیوب درباره ی همسر و اسطوره ها یغلط درباره ی ارتباط زناشویی را تغییر دهد.

رویکرد تجربی سمبلیک

در دیدگاه تجربی که کارل ویته کر از پیشتازان آن است، فرض اساسی بر این است که تغییر خانواده ها با استفاده از تجارب شان امکان پذیر است و ما فقط به طریق غیر کلامی و یا سمبلیک می توانیم به آنها دست یابیم.

هدف درمانی در این رویکرد عبارت است از افزایش همزمان احساس تعلق به دیگر اعضاء خانواده و استقلال هر یک از اعضاء و مجزا شدن از دیگران.

دیدگاه ارتباطی سبز

ستیز در دیدگاه خود بر افزایش عزت نفس اعضای خانواده به منظور ایجاد تغییر در نظام میان فردی آنها تأکید دارد. هدف درمانی  ستیر رشد و پختگی روبه رشد است.

خانواده درمانی سیستمیک میلان

خانواده درمانی سیستمیک میلان از کارهای بیتسون اثر پذیرفته است. در انسان ها در تعامل متقابل با یکدیگر در طول زمان شبیه هم می شوند. هدف درمانگر گسترش فرضیه بر مبنای اطلاعات بدست آمده است تا به خانواده امکان تغییر در نظام های اعتقادی خود را بدهد.

رویکرد غنی سازی ارتباط

دیدگاه ها ی روان تحلیلی، رفتاری، ارتباطات و سیستم های خانواده را درهم ادغام می کند.  بر اهمیت شناخت باورهای افراد درباره ی علت بروز مشکلات تأکید کرده و به مراجعان کمک می کند مهارت هایی را یاد بگیرند که آنها را قادر می کند تا مشکلات را حل کنند.

هدف برنامه، افزایش رضایت روان شناختی و عاطفی موجود در روابط است.

شفا یا تغییر حاصل کار خود مراجع است.

برنامه غنی سازی ارتباط، به جار درمان بر آموزش متکی است.

رویکرد غنی سازی ارتباط عنوان می کند که همگی ما به عنوان اعضای یک نظام ارتباطی که خانواده نامیده می شود وارد دنیا می شویم.

در این دیدگاه، شخصیت فرد به وسیله ی روابط اولیه ی او شکل گرفته که به نوبه ی خود روابط طول زندگی فرد را شکل میدهد.

یک باور اولیه رویکرد غنی سازی ارتباط این است که فقدان درک یا درک نادرست از خود و افراد نزدیک، عملکرد ما را تحلیل می برد. بنا بر عقیده رویکرد غنی سازی ارتباط، روابط غنی روابطی هستند که در آنها افراد ظرفیت زیادی را برای درک خود و دیگری ایجاد کرده اند و قادر هستند که این درک را انتقال دهند.

پایه های اساسی رویکرد غنی سازی ارتباط

1- همدلی

2- زبان و رابطه

3- بیان عاطفی

4- پذیرش

چگونگی آموزش مهارت های غنی سازی ارتباط

در رویکرد غنی سازی ارتباط مهارت ها به صورتی منظم و با ساختار در محیطی سالم و مطمئن آموزش داده می شوند.

رویکرد مشاوره و درمان کوتاه مدت راه حل - محور

دیدگاه های درمانی و مشاوره ای موجود، وقت زیادی صرف یافتن نقایص و ناتوانی های مراجع می شود. در صورتی که درمان مؤثر باید بر یافتن قابلیت ها و توانایی های مراجع متمرکز باشد. بر خلاف دیدگاه مشکل-محور، خانواده درمانی راه حل - محور بر یافتن راه حل ها تأکید دارد.

قدم های کوچک برای شروع تغییر تأکید دارد.

در زیر 12 اصل اساسی این درمان ارائه داده می شود.

1- تمرکز بر آینده

2- استثنائات به هر مشکل می توانند در ساختن راه حل ها کمک می کنند.

3- در همه ی زمان ها تغییر در حال وقوع است.

4- تغییر جزئی به تغییر بزرگ تر منجر می شود.

5- مراجعان همیشه در حال همکاری کردن هستند.

6- مردم همه ی آن چیزی را که برای حل مشکلاتشان لازم است دارند.

7- معنا و تجربه به طور تعاملی ساخته می شوند.

8- اعمال و توصیفات دوره ای هستند.

9- معنای پیام ، پاسخی است که شما دریافت می کینید.

10- درمان، یک کوشش متمرکز به راه حل یا هدف، با مراجع به عنوان یک متخصص است.

11- چگونه مراجعان هدف را توصیف می کنند و چه اقداماتی می کنند، بر تعاملات آینده باهمه یافراد دیگر تأثیر می گذارد.

12- اعضای گروه درمانی کسانی هستند که در احساس این که هدفی وجود دارد، مشارکت می کنند.

راه حل ها چگونه ساخته می شوند؟

قدم اول: دریافت آنچه که مراجع می خواهد.

قدم دوم: دریافت آنچه کارایی دارد  و انجام بیشتر آن ممکن است.

قدم سوم: انجام بعضی کارهای متفاوت که ممکن است به سختی آشکار به نظر برسد.

بعضی از پیش فرض های این نظریه

گاهی اوقات برای حل مشکل، روش مستقیم یا خطی جواب نمی دهد. اگر رفتار نگه دارنده تغییر کند، رفتار تغییر خواهد کرد.

3- تغییر یک عضو خانواده یا زوج می تواند افراد دیگر سیستم را تغییر دهد.

4- عمدتاً درمان های کوتاه مدت در مورد مراجعانی خوب عمل می کند که تمایل کمی به درمان دارند.

5- درمان راه حل-محور کوتاه مدت می تواند به مراجعان با درجات متفاوت تمایل و آمادگی به درمان کمک کند.

6- شکایت عرضه شده خود نشانه ای از چیزی عمیق تر نیست.

7- وقتی یک تغییر ادراکی یا رفتاری ایجاد می شود و به دنبال آن مشکل مراجع کاهش پیدا می کند، درمان صورت گرفته است.

8- در مشاوره ی راه حل- محور ، مشخص کردن هدف های درمان با همکاری مراجع و درمانگر ضروری است.

9- زوج درمانی شبیه خانواده درمانی است به جز این که به طور طبیعی درمانگر به رابطه ی بین دو نفر از یک نسل می پردازد.

10- مراجعان قابلیت ها و منابعی برای حل مشکلات دارند و وقتی زمان محدود است بهتر آن است که بر اطلاعات قبلی درباره موفقیت های آنها تأکید شود.

روش ها و تکنیک های درمانی

برجسته کردن قابلیت ها و منابع

چیزهایی که درنگاه اول نقص و کاستی محسوب می شود را در چارچوبی جدید قرار دهیم و از آنها به عنوان عناصر و سرمایه های مثبت استفاده کنیم.

تحسین کردن

بر نقاط مثبت آنها تأکید نمائیم و در عین حال از نقاط منفی چشم پوشی کنیم و همچنین در تعامل با آنها صداقتی همراه با تعهد داشته باشیم.

استفاده از آینده یا اتخاذ موضع پیش فرضانه

به این دلیل که شیوه نگریستن ما بر خودمان از زبان مورد استفاده ما اثر می پذیرد ، درمانگر باید بیانات امید بخشی را استفاده کند.

تغییر دیدگاه

فرآیندی است که به وسیله ی آن به جنبه های دیگری از پدیده ای که قبلاً منفی به نظر می رسید نگریسته می شود از طریق دوباره چارچوب دهی مراجعان قادر می شود معنای جدیدی را که برای تغییر ضروری تر است انتخاب کند.

یافتن و برجسته کردن استثنائات

استثنائات زمان هایی است که مشکل عنوان شده بصورت مشکل نبوده است.

- استثنائات گذشته: یعنی تجاربی که به زمان عدم وجود مشکل برمی گردد.

- استثنائات جدید: یعنی موقعیت هایی بدون مشکل که اخیراً اتفاق افتاده اند.

- استثنائات تکراری: مواردی که بصورت دوره ای و اغلب بدون آگاهی قبلی رخ می دهد.

- استثنائات آینده: به زمانی اشاره دارد که مشکل گزارش شده کاهش یافته یا از بین خواهد رفت.

پرسش معجزه آسا:

پرسش معجزه آسا باعث می شود که فرد جنبه های راه حلهایی را که قبلاً رخ داده را بهتر درک کند.

استفاده از واژه مهم «به جای»

در واقع این واژه به مراجعان کمک می کند تا سعی کنند موفقیت و جایگاه شان را از زوایای دیگر تماشا کنند.

سئوالات درجه بندی

برای درک بهتر احساسات مراجعه و همچنین تعیین میزان پیشرفت و سئوالات درجه بندی استفاده می شود.

تکلیف تعجب انگیز

به زوج گفته می شود ببین جلسه قبلی و جلسه آینده یک یا دو چیز انجام بدهد که همسرت را متعجب می کند.

کلیدهای استخوان بندی

- نوشتن، خواندن، سوزاندن: مراجعه باید یک ساعت درباره تمامی اوقات خوب و بدی که با همسرش تجربه کرده است بنویسد و در روزهای زوج آنها را خوانده و سپس بسوزاند.

- مبارزه با ساختار: با پرتاب یک سکه بین زن و شوهر برنده مشخص می شود. فرد برنده به مدت 10 دقیقه شکایت میکند. سپس شخص دیگر به شکایت می پردازد.

انجام چرخش 180 درجه ای

از یکی از زوج ها خواسته م یشود که نسبت به شخص دیگر درست برخلاف آنچه همیشه انجام می داده واکنش نشان دهد.

به کوشش سعید میر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد