شیوه های فرزند پروری
عین اله طیموری فرد-کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی
روش های فرزند پروری در سه دهه اول قرن حاضر تا حدود زیادی خشن و خشک بوده است. در آن زمان به والدین توصیه می شد با بغل کردن کودک به هنگام گریه کردن او را لوس نکنند، طبق برنامه مشخص به او غذا بدهند حتی اگر گرسنه نباشد، و آداب توالت رفتن را در همان سال اول به او یاد دهند، گفته می شد که کودک را از مکیدن انگشت به شدت منع کنید. این روش کاملاً خشک، برگرفته از رویکرد رفتارگرایی بود که در آنجا منظور این بود که عادت بد کودک خاموش و عادات خوب را ایجاد کنند و هر چه والدین در این مورد زودتر شروع کنند نتایج بهتری بدست می آورند. روش این رویکرد عینی کنترل شده و غیرعاطفی زمانی آشکار می شود که جان واتسون بنیانگذار این رویکرد گفته است "برای تربیت کودک شیوه معقولی وجود دارد با بچه ها طوری رفتار کنید که گویی بزرگسال کم سن و سالی است، با نهایت دقت به او لباس بپوشانید و حمامش کنید، با او به شیوه عینی و با استواری و ملاطفت آمیز رفتار کنید و هرگز او را در آغوش نگیرید و روی زانوی خود ننشانید. اگر ناچار شدید فقط در موقع شب یک بار پیشانی او را ببوسید و صبح هنگام با او دست دهید و اگر موفقیت چشم گیری در یک کار دشوار به دست آورد، دستی به سر و گوش آن بکشید، بد نیست این روش را آزمایش کنید ظرف یک هفته درخواهید یافت که چه آسان می شود با بچه ها یک رفتار کاملاً جدی و در عین حال مهربانی داشت و آنگاه از روش احساسی و آبکی خود که قبلاً دنبال می کردید به شدت شرمنده خواهید شد" (واتسون، 1928).
در دهه 1940 شیوهای فرزندپروری زیر نفوذ مکتب روانکاوی قرار گرفت، که
بر امنیت عاطفی کودک و زیان های ناشی از کنترل شدید و تکانه- های طبیعی
تأکید می کرد، به طوری که دکتر اسپاک می گفت: والدین باید از شم طبیعی خود
پیروی کرده و از برنامه هایی که با نیازهای خود آنها و کودکانشان سازگار
است، استفاده کنند.
به نظر می رسد در حال حاضر شاهد نوسان در جهت
مخالف هستیم به طوری که والدین احساس می کنند که آسان گیری نمی تواند
پاسخگوی تربیت فرزندان باشد و به شیوهایی از جمله کنترل در حد اعتدال و
انضباط محکم و... روی آورده اند.
با این مقدمه می توان گفت که
فرزندپروری عبارت از فراگیری دانش و مهارت برای تدارک مراقبت کودکان است.
اما منظور از شیوه های فرزندپروری، روش هایی است که والدین در تربیت
فرزندان خود به کارمی گیرند. از طرف دیگر آگاهی از این که چگونه تجارب
اولیه زندگی، شخصیت کودک را قالب ریزی می کند از نظر علمی به ما کمک می-
کند تا در تربیت کودکانمان عاقلانه تر گام برداریم زیرا بسیاری از مشکلاتی
که جامعه امروزی با آن دست به گریبان است از این طریق قابل پیشگیری است.
ابعاد رفتار والدین
سیرز و همکاران (1957) دو بعد مهم رفتار والدین را به شرح زیر می دانند:
1-
پذیرش –طرد:والدین پذیرند و از بودن در کنار کودکشان لذت می برند. نسبت به
کودک خود، محبت، تأیید و گرمی نشان می دهند کمتر از تنبیه استفاده کرده و
بیشتر تشویق می کنند. اما والدین طردکننده از بودن با فرزند احساس لذت
نکرده و در برخورد با آنها به سردی رفتار می- کنند. خود را مقیّد به
برآوردن نیاز کودکان ندانسته و برای تربیت در خانه از تنبیه بدنی استفاده
می کنند. پس پذیرش - طرد، میزان علاقه ابرازی والدین نسبت به کودک است.
در
تحقیقی مارتین و همکاران (1988) به این نتیجه رسیدند که والدین طردکننده
کودکانی با رفتارهای ضد اجتماعی، فقدان کنترل و فقدان سازگاری اجتماعی
دارند، ولی والدین گرم و پذیرنده دارای فرزندانی با امنیت اجتماعی –عاطفی
اند که هوش و رفتارهای سازگاری اجتماعی شایسته ای دارند.
2- سخت گیر- آسان گیر: والدین آسان گیر اجازه تصمیم و انتخاب به کودکان می دهند، برای نظم و
تربیت،
قاعده و قانون کمی وضع کرده و برای اجرای نظم وقانون حداقل فشار را به
فرزندان وارد می کنند ولی والدین سخت گیر تمایل به نظارت و کنترل مستقیم بر
فرزندان خود داشته، قواعد و قوانینی را که خود به آن معتقدند، به کودکان
تحمیل می کنند و انتظار عملکرد تحصیلی بالایی از فرزندان دارند پس سخت گیر
–آسان گیر، میزان خود مختاری و آزادی است که والدین به کودکانشان می دهند.
مطالعات
زیادی درباره خانواده های سخت گیر و آسان گیر انجام شده است. یکی از جالب
ترین آنها مطالعه واتسون در سال 1957 می باشد. وی از هر یک از خانواده های
سخت گیر و آسان گیر، 50 کودک را مورد مطالعه و مقایسه قرار داد و نتایج زیر
را درباره کودکان خانوادهای آسان گیر به دست آورد:
الف- بسیار متکی به خود و علاقمند به ابتکار.
ب- میل اجتماعی و همکاری زیاد، منفی بافی کمتر، تواضع افراطی.
ج- مقاومت در مقابل ناکامی و مشکلات.
د- احساسات مثبت نسبت به دیگران.
ه- خلاقیت بیشتر در رفتار عمومی و تفکر.
هر
چند بر اساس شیوه های خاص فرزند پروری نمی توان ویژگی های شخصیتی آینده
کودکان را پیش بینی کرد، اما شواهدی آشکار می کند که می توان گفت چه نوع
رابطه ای با کودک، در او اعتماد به نفس و کارآیی را به وجود می آورد.
منابع:
تاجوند، اصغر. (1377). بررسی هوش و انگیزش و شیوهای فرزند پروری در نوجوانان اهواز. پایان نامه کارشناسی ارشد. اهواز.
رابرت ایی، اسلاوین. (2006). روان شناسی تربیتی، نظریه و کاربست. ترجمه: یحیی سید محمدی. تهران: نشر روان.
Martin
J.(1988).wisc – R factor scoresan student self – rating of behavior
aspredictors of academic achievement. Psychology in student.Vol
25.35-40.