وقتی ستون خانهام شکست
میخوابم. تا میتوانم میخوابم و تو را آنجا پیدا میکنم. خوشتیپ و تنومند هنوز چهل سالت نشده است و بهترین روزهای زندگی را میگذرانیم. همه چیز خوب و خواستنی است و انگار جز با هم بودن به هیچ چیز فکر نمیکنیم. کت و شلوار مرتبی تنت کردهای انگار که تازه داماد شدهای، اما لباس من کهنه و رنگ و رو پریده است.
انگار لباسهایمان اصلا به هم نمیآید، اما مثل همیشه گویی تا ابد قرار است کنار هم باشیم. مدتی است در خوابهایم یک پایان تلخ ما را از هم جدا میکند. اینبار بادی میآید و تو را میبرد و من میدوم و میدوم و میدوم... به زمین میخورم و انگار درهم میشکنم. وقتی بیدار میشوم تو نیستی و من رخت نوی عزا را هنوز بر تن دارم؛ تنی که در هم شکسته است انگار. تکتک استخوانهایم زیر بار نبودنت خرد شده است و من تمام درد تنهاییام را تنها با نالهای ابراز میکنم که در سکوت سنگین خانه میپیچد و گم میشود. این سوگواری من است.
داغی که پیر نمیشود
مرگ شریک زندگی در هر سن و سالی که باشد، یکی از چالشبرانگیزترین
رویدادهای زندگی شماست. نحوه سوگواری فرد داغدار به میزان وابستگی او به
متوفی و مدت زمانی که با هم زندگی کردهاند و این که آیا مرگ او ناگهانی
بوده یا انتظارش میرفته است و خیلی عوامل دیگر بستگی دارد.
حمایتی که
پس ازمرگ عزیزانتان دریافت میکنید و موقعیت مالی شما و مهمتر از همه درک و
عبور از این رویداد به شما کمک میکند تا بتوانید از این امتحان سخت ،
دلکندن از عزیزان، عبور کنید.
وقتی با چنین اتفاق تلخی مواجه میشوید
تنها باید آن را بپذیرید و با آن کنار بیایید. قرار نیست عزیزتان را فراموش
کنید و زندگی کاملا مثل قبل شود. کنار آمدن با شرایط جدید نیز زمان
میبرد.
راهی که تنها طی میکنید
وفقدادن خود با زندگی بدون
حضور شریک زندگی یا همسر فرآیندی است که نیاز به زمان دارد. مهم است که شما
چگونه از این زمان استفاده کنید. هر چه عزاداری شما بیشتر چالشبرانگیز
باشد، نیاز بیشتری دارید که با این فقدان کنار بیایید و خود را با آن تطبیق
دهید.
محمد ـ ن مرد شصت و هفت سالهای است که همسرش را مدتی پیش از دست
داده است. او هنوز وقتی در مورد تجربه سوگواری خود میگوید، چشمانش پر از
اشک میشود.
او میگوید: بیشتر سالهای عمرم را بعد از بلوغ کنار همسرم
بودم. یعنی بعد از هفده سالگی. ما دو نوجوان بودیم، که فاصله سنی کمی هم
داشتیم، اما عاشق شدیم و آن روزها ازدواج کار سختی نبود. فکرش را بکنید ما
48 سال را با هم زندگی کردیم و بعد یکدفعه فهمیدم که او بعد از یک درد و
رنج طاقتفرسا مرا ترک میکند. او سرطان سینه گرفته بود. اول شوکه شده
بودم. گاهی زنگ در را که میزدند ناخودآگاه میگفتم در میزنند خانم. همیشه
دو استکان چای میآوردم.
عصبی شده بودم و این تغییر برایم غیرقابل تحمل و گیجکننده بود... .
نباید
انتظار داشته باشید که احساس سوگواری از یک نظم و ترتیب تعیین شدهای
پیروی کند. گاهی وقتی فکر میکنید با همه چیز کنار آمدهاید در موقعیتی
قرار میگیرید که دوباره همه چیز برایتان تازه میشود.
سوگواری شما سفری است که باید به تنهایی آنرا طی کنید و فقط خودتان میفهمید این سوگواری چقدر طول میکشد.
کنار آمدن با داغ
«آنقدر خوب و عزیزی که به هنگام وداع/ حیفم آید که تو را دست خدا بسپارم»
این
شعر به بهترین وضعی، حال انسان سوگوار را نشان میدهد. شما طی تمام
سالهای زندگی به نوعی وابسته شدهاید که اگر بتوانید روح را از رجعت به
سوی خالق باز میدارید و اینکه وداع شما چطور صورت میگیرد، به اعتقادات و
عملکرد خود شما نیز بستگی دارد.
کسانی که ایمان داشته باشند که عزیزشان را در جهانی دیگر ملاقات میکنند با آرامش بیشتری با وی وداع میکنند.
بعضی
دیگر کمکم غم سوگواری را تجربه میکنند و در تمام مدتی که عزیزشان زجر
میکشد، ضعیف و به مرگ نزدیک میشود، سوگواری را تجربه میکنند و لحظه مرگ
برای ایشان لحظه راحتی و رهاشدن از درد و رنج عزیزشان است.
شاید به این درک و پذیرش برسید که جهان جایی غیرقابل پیشبینی است و در آن هیچ تضمینی در هیچ موردی وجود ندارد.
اما
اگر پس از مرگ شریک زندگیتان خودرا با فکر «اگر چنین و چنان نشده بود»
درگیر کنید و احساس گناه داشته باشید، مشکلات شما تمامی نخواهد داشت و اگر
چنین حسی در مورد همسرتان دارید، بهتر است با یک مشاور خانواده صحبت کنید
تا بتوانید بهتر با موضوع کنار بیایید، زیرا اغلب این احساسات غلوشده و
اغراقآمیز است.
دیدگاه شما نسبت به خودتان و جهان با این واقعیت گره
خورده است که شما زندگی او را در زندگی خود سهیم کردهاید و او همچنان در
زندگی شما مهم خواهد بود، حتی پس از مرگش.
در جستجوی حمایت
اگر تامین معاش شما به عهده فرد متوفی بوده است باید بزودی توانایی خود را برای ادامه زندگی به دست آورید.
از دستدادن شریک زندگی میتواند طاقتفرسا باشد، بویژه در دو سه سال نخست.
بیشتر
کسانی که شریک زندگی خود را از دست میدهند، دوره عزاداری را با حمایت
خانواده و دوستان سپری میکنند. اگر شما با سوگ و اندوه دستبه گریبان
هستید، نیاز دارید که از حمایت معنوی یا حتی مادی اطرافیان خود بهرهمند
شوید.
برنامهای بدون او
شما هنوز زندهاید، پس اگر این را فراموش کردهاید، از همین حالا برنامهای را در نظر بگیرید و آن را وفادارانه دنبال کنید:
ـ سعی کنید کارهای عادی روزمره خود را از سر بگیرید.
ـ تمرین و نرمش کنید، حتی اگر به تنهایی روزانه ده دقیقه قدم بزنید.
ـ با هوشیاری انتخاب کنید که به چه نوع حمایتی نیاز دارید.
ـ راههایی بیابید تا رابطهتان را با اندوختههای روحی و عاطفی که از زندگی با همسرتان به دست آوردهاید، ادامه دهید.
ـ سعی نکنید برای تحمل رنج داغداری، به مواد مخدر یا قرصهای خوابآور پناه ببرید.
ـ اگر برای خوابیدن یا انجام کارهایتان مشکل دارید، با پزشکتان صحبت کنید.
ـ
از فرو ریختن خشم و انتقامجویی با دیگر نزدیکانتان و راندن آنها از اطراف
خود خودداری کنید و سعی کنید روابط خوبی با دیگران داشته باشید.
منبع: جام جم